Navigation Navigation

محتوا محتوا


تفاوت بین نقد دولت و انتقاد از امام المسلمین


آیا دولتی ها می خواهند برای شانه خالی کردن از اقدامات اشتباهشان در عرصه های داخلی و خارجی توپ را به میدان رهبری بفرستند؟ آن هم در شرایطی که رهبری به طور کامل به آن ها میدان داده است تا همه همت خود را در قضیه هسته ای و برداشتن تحریم ها نشان بدهند. هرچند قضایای پسا برجام به خوبی نشان داده است که این داستان پایان خوشی نخواهد داشت و هر روز که می گذرد نیرنگ های دشمن آشکار تر می شود و کلاه گشادی که بر سر برخی ساده لوحان رفته است نمایان تر می گردد.

یزدامروز؛ رئیس دولت در نمایشگاه مطبوعات امسال که به دلیل عدم حضور رسانه های منتقد بسیار عصبانی به نظر می رسید در بخشی از سخنانش گفت: «همه ما باید نقادی کنیم، نقد به نفع ماست دولت باید نقد شود، قوه قضاییه باید نقد شود، مجلس باید نقد شود اسلام که بالاتر می‌گوید «النصيحة لائمة المسلمين»امام مسلمین هم باید نقد شود منتها نقد و انتقاد نه اتهام ،تخریب ، تهمت ودروغ

اما این شبهه افکنی رئیس دولت به نمایشگاه مطبوعات خاتمه پیدا نکرد و حسن روحانی در سخنانی که به بهانه روز دانشجو در دانشگاه شریف بیان کرد ، همان حرف های قبل را با لحن و عباراتی غلیظ تر تکرار کرد:

اصلا مسئولیت از کلمه سوال می‌آید همه باید مورد سؤال قرار گیرند. هیچ کس نباید خود را مستثنی از سؤال ملت بداند و همه باید به سؤال مردم و پاسخ گویی در برابر سؤال مردم افتخار کنند که افتخار هم می‌کنند. البته حالا نقد برخی از قوا برخی از نهادها یک کمی سخت و مشکل است فعلاً از دولت و رییس جمهور شروع کنید. ...دولت یازدهم اگر چیزی دارد و اگر پیشرفتی کرده فقط در سایه حمایت مردم به ویژه جوانان و دانشجویان بوده و تردیدی ندارم و تمام حمایت‌ها، هدایت‌ها و نقدهای شما را دلسوزانه می‌دانم و البته اگر برخی از لحن‌ها کمی نرم‌تر شود بهتر و قشنگ‌تر است.

جالب است که جناب رئیس دولت اعتدال در حالی فریاد استقبال از نقد سر می دهد که در همان جلسه نتوانست نقد پذیری خودش را ثابت کند و تنها به مدد سرفه های مکررش توانست قدری جو را به نفع خودش تغییر بدهد.

از این عجیب تر استناد کاملا بی ربط جناب ایشان به یک روایت از امیر المؤمنین علی علیه السلام بود و برای به کرسی نشاندن حرف های خودش پای روایت را به میان آورد و با یادی از اعتدال ناکام چنین گفت :

"... اساساً این اعتدال که می‌گوییم در نقد هم باید اعتدال مراعات شود. امیرالمومنین فرمودند: ( هلِك فِيَّ صِنفان مُحِبٌّ مُفْرِطٌ ، و مُبغِضٌ مُفَرِّطٌ ) امیرالمونین فرمود: راجع به من دو گروه خود را به هلاکت و نابودی انداختند چه آنهایی که علی را افراطی دوست دارند بی‌حد و مرز و گاهی تا حد خدایی او را می‌برند و غلو می‌کنند و آنهایی که با افراط با علی کینه ورزی می‌کنند.

در انتقاد هم بایدافراط نباشد در تعریف هم نباید افراط باشد همه باید معتدلانه و میانه‌رو در همه امور باشد.

 ما که متوجه نشدیم این روایت اساسا چه ارتباطی با نقد و انتقاد داشت.

موضوع این روایت کاملا مشخص و گویا است و یک ترجمه ساده از روایت این است که دوست داران افراطی و دشمنان افراطی علی علیه السلام هلاک خواهند شد و هیچ ارتباطی با انتقاد ندارد ولی چطور جناب آقای حسن روحانی که در حوزه درس خوانده است از این روایت نقد را فهمیده است ما نمی دانیم.

اما چند نکته در مورد اصرار معنا دار رئیس دولت بر انتقاد از رهبری قابل توجه است:

نکته اول:

همانطور که امام جمعه موقت تهران و استاد درس خارج حوزه علمیه قم حضرت آیت الله سید احمد خاتمی هم فرمودند؛ هیچ کسی نگفته است که رهبری قابل نقد نیست و همه می توانند به دفتر رهبری نامه بنویسند و تعدادی زیادی نامه به دفتر واصل می شود و مورد بررسی قرار می گیرد و حتی در سفرهای رهبری به استان ها نیز بلافاصله به نامه های مردمی رسیدگی می شود.

بنابر این سؤالی که مطرح می شود این است که چرا جریان انتقاد از رهبری در حال گسترش است؟

آیا جز این است که دولتی ها می خواهند برای شانه خالی کردن از اقدامات اشتباهشان در عرصه های داخلی و خارجی توپ را  به میدان رهبری بفرستند؟ آن هم در شرایطی که رهبری به طور کامل به آن ها میدان داده است تا همه همت خود را در قضیه هسته ای و برداشتن تحریم ها نشان بدهند. هرچند قضایای پسا برجام به خوبی نشان داده است که این داستان پایان خوشی نخواهد داشت و هر روز که می گذرد نیرنگ های دشمن آشکار تر می شود و کلاه گشادی که بر سر برخی ساده لوحان رفته است نمایان تر می گردد.

 نکته دوم:

برخی برای طرح بحث انتقاد از رهبری به یک جمله از ایشان که در مورد خاصی بیان شده استدلال می کنند و سعی می کنند با پنهان شدن پشت کلام رهبر و با ژست دفاع از ایشان چنین وانمود کنند که انتقاد ما در راستای کلام رهبری است و ایشان اصرار دارند که مورد نقد قرار بگیرند.

اما ماجرا از این قرار است که سال هشتاد و هشت و در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور با رهبر فرزانه انقلاب، یک جوان دانشجو مطالب کاملا انتقادی را مطرح کرد اما نحوه برخورد و پاسخ حکیمانه ایشان به انتقاد این جوان دانشجو خواندنی است. در این دیدار رهبر فرزانه انقلاب با کمال متانت و بزرگواری و سعه صدر به انتقاد یک جوان دانشجو پاسخ می دهند و هیچ نشانه ای  از تهدید و توهین و تحقیر نسبت به منتقد در آن دیده نمی شود :

من البته توی این جلساتی که با شماها داریم، حیفم می‌آید که جز حرف علمی و جز حرف معنوی و جز نصیحت، حرف دیگری بزنیم و وارد مقولات سیاسی و این چیزها بشویم؛ اما دیگر حالا در این مقدارش ناگزیر و ناچار بودم. اینی هم که گفتند از رهبری انتقاد نمیکنند، شما بروید بگوئید انتقاد کنند. ما که نگفتیم از ما کسی انتقاد نکند؛ ما که حرفی نداریم. من از انتقاد استقبال میکنم؛ از انتقاد استقبال میکنم. البته انتقاد هم میکنند. دیگر حالا جای توضیحش نیست؛ انتقاد هم هست، فراوان هست، کم هم نیست؛ بنده هم میگیرم، دریافت میکنم و انتقادها را میفهمم."

اما کسانی که این روزها فریاد نقد و انتقاد سر می دهند در پرونده خود انبوهی از توهین ها و تحقیرها و تهدیدها نسبت به منتقدین را دارند ولی برای رد گم کردن و برای این که جامعه به خوبی متوجه اهدافشان نشود شروع به خود زنی می کنند و در پشت پرده این خود زنی ها تصمیم دارند همه تیرها را به سمت رهبر جامعه اسلامی حواله بدهند.

نکته سوم:

برای فهمیدن تفاوت بین نقد دولت یا رئیس دولت و انتقاد از امام المسلمین یا همان رهبر جامعه اسلامی لازم است نگاهی به چند اصل مهم در قانون اساسی جمهوری اسلامی داشته باشیم: 

اصل پنجم قانون اساسی می گوید : در زمان غيبت حضرت ولى عصر «عجل الله تعالى فرجه» در جمهورى اسلامى ايران، ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوى، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبّر است كه طبق اصل يكصد و هفتم عهده‏دار آن مى‌گردد.

اصل صد و نهم قانون اساسی شرايط و صفات رهبر را این چنین بیان می کند :
1- صلاحيت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه.
2- عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام.
3- بينش صحيح سياسى و اجتماعى، تدبير، شجاعت، مديريت و قدرت كافى براى رهبرى.
در صورت تعدد واجدين شرايط فوق، شخصى كه داراى بينش فقهى و سياسى قوى‏تر باشد مقدم است.

در هر دو اصل فوق عدالت رهبر به عنوان یکی از شاخصه های مهم رهبری قلمداد شده است و ما معتقدیم فرد عادل هیچگاه خلاف عدالت عمل نمی کند و سخن نمی گوید.

اما اصل‏ یکصد و پانزدهم قانون اساسی در بیان شرایط رئیس جمهور چنین می گوید: رئیس‏ جمهور باید از میان‏ رجال‏ مذهبی‏ و سیاسی‏ که‏ واجد شرایط زیر باشند انتخاب‏ گردد: ایرانی‏ الاصل‏، تابع ایران‏، مدیر و مدبر، دارای‏ حسن‏ سابقه‏ و امانت‏ و تقوی‏، مومن‏ و معتقد به‏ مبانی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مذهب‏ رسمی‏ کشور.

همانطور که ملاحظه می شود هیچ اسمی از عدالت در شرایط رئیس جمهور به میان نیامده است و این نشان می دهد که ممکن است رئیس جمهور کاری بر خلاف عدالت انجام بدهد یا سخنانی از روی بی عدالتی بر زبان جاری کند اما رهبر جامعه اسلامی نمی تواند عادل نباشد.

نسأل الله منازل الشهداء

محمد هادی سمتی






آخرین اخبار آخرین اخبار