نمایش نمایش

ID : 11915344
آیا اجبار حجاب بد است؟

حجاب کجاش اجباری است!


«مردم را که نمی شود به زور به بهشت برد!» «اگر حجاب را در جامعه اجبار کنیم، اخلاق ضایع می شود!» اگر درجامعه اجبار بکاریم لجبازی باید درو کنیم...» اینها بخشی از شبهات نسبت به حجاب در جمهوری اسلامی‌ است.

عصر فرهنگ، «مردم را که نمی شود به زور به بهشت برد!» «اگر حجاب را در جامعه اجبار کنیم، اخلاق ضایع می شود!» اگر درجامعه اجبار بکاریم لجبازی باید درو کنیم...» اینها بخشی از شبهات نسبت به حجاب در جمهوری اسلامی‌ است؛ حجاب اجباری موضوعیست که باید پذیرفت این روز ها بیشتر از قبل مورد توجه و انتقاد قرار گرفته است.


گاهنامه حنیفا نوشت: ابتدا باید گفت این سؤال  که " آیا در ایران حجاب اجباری‌ است یا خیر؟" از اساس غلط است زیرا واضح است که در ایران حجاب یک اجبار است ولی متأسفانه هیچ وقت پرسیده نمی شود چرا اجبار؟

 

بنابراین عده ای فقط سوار بر جو منفی کلمه ای مانند اجبار به سمت حجاب بی رحمانه می تازند. همین ابتدا بدانیم همین اجبارِ حجاب را نباید مطلق به حساب آورد، زیرا در این صورت بخشی از افرادی که هر روز در دانشگاه حضور دارند مجرم هستند، چون آنها حجاب درست و حسابی ندارند و می بینم که هزاران هزار نفر در شهر بدون حجاب مناسب حضور دارند و کسی کاری با آنها ندارد.

 

متأسفانه مشکل از جایی آغاز می شود که به اجتماعی بودن حکم و مسئله حجاب توجهی نمی شود و تصور می شود حجاب یک امر شخصی است! در صورتی که حجاب در فردیت و تنهایی فرد معنایی ندارد. آیا به زنان در خارج از اجتماع دستور به حجاب داده شده است؟

 

حجاب اسلامی که مد نظر است، وقتی معنا پیدا می کند که بحث ورود به جامعه باشد. بخشی از وجوب حجاب از آنجا ناشی می شود که یک زن با نداشتن حجاب در موضع ناامنی قرار می گیرد و وانگهی این ناامنی به زندگی متأهلین و مردان نیز وارد می شود. حال سؤال مطرح این است که چرا باید؟ و چرا اجبار؟

 

بعد از بیان نکته ای که گفته شد، بعید نیست شنیده شود: «اگر حجاب امر مثبتی‌ است و پشتوانه منطقی و عقلانی دارد، جامعه را آزاد کنید تا روح حق طلب جوانان به سمت این تفکر منطقی تمایل پیدا کند!»

 

همیشه محدودیت ها و سازمان هایی برای محدود کردن مضرات وجود داشته اند و بارها و بارها با آنها سروکار داشته و داریم و الزام و رعایت آنها برای ما بد تلقی نمی شود؛ از الزام انجام دستورات یک پزشک تا جلوگیری از پخش کنسرو  فاسد برای بیمار نشدن جامعه.

 

حال سوال این است که چطور اجبارهای هر روزه در مسائلی که ضرر جسمانی به همراه دارند برایمان پذیرفتنش راحت است و جامعه خود را به این امر توصیه نمی کند که«خودتان خوب و بد را انتخاب کنید» ولی در امری که ضرر های روحی و اجتماعی اش مشخص است و جامعه ای مثل غرب را به منجلاب کشانده (نمونه ای کوچک:  طبق آمار کنگره آمریکا در سال 1991، حدود 200 هزار زن در ارتش آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند که این آمار در سال های نزدیک به 2013 به حدود 500 هزار تجاوز رسیده است) و یک بحث فرهنگی‌ است را الزامی منفی می دانیم که طغیان جامعه را بعد از مدتی به همراه دارد؟!

 

عجب جلوگیری پلیس راهنمایی و رانندگی به دلیل برهم خوردن حواس رانندگان را امری منطقی می دانیم و الزام قاتونی آن را تازیانه ای بر سر آزادی تلقی نمی کنیم، ولی جلوگیری از بی حجابی که مسمومیت فکری و فرهنگی را به دنبال دارد الزامی منفی تلقی می کنیم؟!

 

اگر در پاسخ خواهید گفت که علوم انسانی را با علوم تجربی مقایسه نکنید یا با توجه به توصیه پزشکان میلیون ها نفر سیگار می کشند، باید گفت: علوم انسانی به اعتراف خیلی ها پر اهمیت تر و حساس تر از علوم تجربی‌ است و دوم اینکه مثالهایی مانند سیگار کشیدن، یک ضرر فردی‌ است نه اجتماعی، یک فرد سیگاری تا حد فوت خود می تواند سیگار بکشد و این متفاوت است با بی حجابی که به غیر از امنیت خود آزادی چشم ها را هم سلب می کند.

 

حجاب یک اجبار منطقی‌ است، الزامی که راه  کشف و شناخت فلسفه و مبنایش باز است، یک امر که تنها  در اجتماع واجب می شود و برای سلامت جامعه است.

 

بله، اختیار امنیت جسمانی و روانی افراد به دست خودشان، ولی بی حجابی که امنیت فکری دیگران را سلب می کند باید بگوییم: اختیار فردی؟

 

این مسئله که اجبار لجبازی را در پی دارد و اخلاق را ضایع می کند هم مشکلی دیگر است؛ باید بدانیم این اجبار نیست که فرد را لجباز و جسور بار می آورد، بلکه این اخلاق بد و نادرست در بیان این اجبار و الزام است که فرد را طغیانگر بار می آورد، اجبار بدون استدلال  و تند یک پدر به دختر خود برای حجاب یا نگاه خشن مأموری بی ادب یا نهی از منکر تند و زننده  چند نفر؛ و قطعا در صورت بیان صحیح، این وجوب(حجاب) کاملا پذیرفتنی است، مانند هزاران منع و الزام قانونی دیگر در جامعه  خودمان.

 

اصلا می پذیریم که اجبار در حجاب داشتن را حذف کنیم، اگر در این شرایط عده‌ای نخواستند که منطقی برخورد کنند، چه؟ یعنی نخواستند به یک امر منطقی مثل حجاب تن دهند.

 

آیا در تریبون ها می گوییم: دیدیم که ظاهرا نمی شود و از این پس قانون اجبار را عملی می کنیم؟  آیا در زمینه‌های کوچکی مثل یک کارگاه ساده تولید مواد پروتئینی که مواد مسموم تولید می کند می گوییم: بگذاریم خودش به این  نتیجه برسد که غذای سالم به دست مردم برساند؟

 

مسئله ای دیگر

مخالف این هستیم که بی حجاب ها را لجبازان و افرادی بدانیم که در مقابل اجبار قد علم کرده اند و در مقابل گشت ارشاد اینگونه حجاب می پوشند.

 

در این صورت باید اکثر بد حجابها را انقلابیونی در اعتراض به اجبار، و چکمه‌های چرمی لوکس آنها را پوتین های جنگ، و کرم های صورت را واکس های استتار جنگی به حساب بیاوریم؛ واقعا این گونه است؟ شما این افراد را با چنین روحیه ای (اعتراض انقلابی) می شناسید؟

 

اصلا مگر چند سال است گشت ارشاد به عنوان بزرگترین نماد اجبار حجاب سر وکله اش پیدا شده است ؟ آیا قبل از آن بی حجابی نبود؟

 

اگر می خواهید از شدت بی حجابی در جامعه امروز حرفی بزنید،  باید گفت که هر وقت میزان ارتباطات و رسانه های امروز را حتی با چهار سال پیش یکی دانستیم این حرف را می پذیریم، چون بی حجابی یک فرهنگ غیر بومی است.

 

لطفا کمی منطقی تر باشیم...






فرهنگی فرهنگی

جدیدترین ها جدیدترین ها