ID : 7992984
در آستانه میلاد امام رضا(ع)؛

اگر چه دستانشان به پنجره فولاد نرسید ولی به پرچم حرمش رسید


گر چه دلشان میخواست شب میلاد امام رضا(ع) دستانشان را به پنجره فولادش گره می زدند و این آرزو برآورده نشد؛ ولی پرچم آستانش را چنان در دستانشان فشردند که گویی دستان مولا را در دستانشان می فشارند.

به گزارش یزد رسا به نقل از سرو ابرکوه قرار بود این گزارش فقط یک گزارش تصویری باشد که مخاطب خود با دیدن تصاویر به عشقی که درون آن است پی ببرد، اما نتوانستم چشم از این همه دوستی، محبت، عشق، احترام و دل های پاک مردمان روستاهای اسدآباد و بداف نسبت به اهل بیت(ع) ببندم و چیزی ننویسم؛ لاکن آنچه می خوانید تمام عشق نیست بلکه قطره ایست در برابر دریاهایی از معرفت و دوستی اهل بیت(ع)...

دیروز حال و هوای شهرمان متفاوت تر از همیشه بود؛ حال و هوایی که پر بود از عشق به ولایت، فضایی که در آن نسیم معطر  حرم رضوی، روح و جانمان را نوازش می کرد؛آری ... شهر کویریمان به قدوم خادمین حرم عشق متبرک شده و سبزی حضور این حاملان پرچم سبز آستان قدس رضوی کویر تشنه ابرکوه را از عشق به ولایت و امام رضا (ع) سیراب کرد.
بارها شنیده ایم که بیماران و معلولان بسیاری در بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) آنگاه که قطره های اشک گونه هایشان را به آرامی نوازش می کند و تلاء لوء گنبد طلایی رنگ چشم هایشان را خیره می کند، شفای خود را از مولای خود طلب می کنند و به خادمین حرم التماس دعا می گویند زیرا آنها پاک دلانی هستند که امام رضا (ع) آنها را برگزیده است و جزء والاترین انسان هستند؛
اما این بار قصه چیز دیگریست...، همه چیز برعکس شد... این بار چند تن از خادمین حرم رضوی به دیدار  خواهران معلول رفتند که آرزوی دیدن حرم هر روز در دلهایشان طوفان به پا می کند. این افتخار تنها نصیب سمیه و زینیب راجی هنرمندان معلول روستای اسد آباد و مرضیه، فرزانه و اعظم ابراهیمی سه خواهر معلول از روستای بداف شد که میزبان، چنین میهمانان بزرگواری باشند و از آنها بخواهند تا سلام و ا لتماس دعایشان را به خورشید ایران، امام رضا(ع) برسانند.
خادمان از سوی موسسه طلوع و اتحادیه انجمن اسلامی دانش آموزی ابرکوه دعوت شده بودند تا در روزهایی که متعلق به صاحب اختیار تمام ملت ایران است، ابرکوه هم از برکات امام رضا(ع) بی نصیب نماند؛ اما انگار تمام مردم روستاهای بداف و اسد آباد میزبان آنها بودند... برای هیچ میهمانی چینین استقبال با شکوهی انجام نمی شود، مردم برای دیدن هیچ میهمانی اینچنین اشتیاق و شور و هیجان نداشتند به جز میهمانانی که از شهر نور آمده بودند.
خادمین ابتدا در روستای اسد آباد وارد خانه سمیه و زینب راجی شدند که دارای معلولیت جسمی بودند اما نا گفته نماند، اگر چه آنها معلول بودند اما استعدادهایی در وجودشان نهفته است که بسیاری از ما که به ظاهر سالم هستیم چنین توانایی و استعدادی نداریم. در بدو ورود خادمین زینیب که علاوه بر کارهای هنری شعر هم می گفت، اشعاری در وصف خادمان که خودش سروده بود تقدیمشان کرد و به آنان خوش آمد گفت، سمیه نیز تابلوی نقاشی حرم امام رضا(ع) را به خادمین هدیه کرد.
خادمین پس از تلاوت زیارت خاصه امام رضا(ع)و توزیع بسته های نمک متبرک حرم رضوی در میان مردمی که با عشق در خانه خانواده راجی جمع شده بودند با بدرقه اشک های دوستداران اهل بیت و امام هشتم با خواهران معلول خداحافظی کرده و به مقصد دیدار از خانواده ابراهیمی روانه روستای بداف شدند.
در روستای بداف همه چیز متفاوت بود، کوچه های منتهی به منزل خواهران معلول ابراهیمی مملو از جمعیتی مشتاق بود... اینجاست که دیگر نمی دانم چگونه این عشق را توصیف کنم، چنین علاقه و محبتی نسبت به خادمین امام رضا(ع) نه در قلم م گنجد نه می توان بر زبان جاریش کرد.... مردمی که برای دیدن خادمان حرم رضوی و تنها گفتن یک «التماس دعا» اینچنین مشتاق هستند، چه کسی میداند که در دلهایشان برای دیدن حرم مولایشان چه غوغا و طوفانی بر پاست... آنجا فقط اشک هایی دیده و ناله هایی شنیده میشد که قابل وصف نیست
خادمان در منزل خانواده ابراهیمی نیز زیارت امام رضا(ع) را قرائت نموده و برای خواهران معلول دعا کردند در نهایت نیز برای این جمعیت که ساعت ها با شاخه های گل و اسفند و شیرینی و شربت به انتظار خادمان ایستاده بودند چند جمله ای از برکات امام رضا (ع) سخن گفته و برای همه آنها دعای خیر و زیارت امام را طلب نمودند.
تنها می توان گفت که قصه عشق را با هیچ زبانی جز زبان دل نمی توان بیان کرد... کسی چه میداند، شاید این سرو محکم و استوار ما نیز روزی در برابر عظمت و به یمن حضور امام رضا (ع) در برابرش به سجده افتاده باشد چرا که در مسیر عشق هیچ محال و ناممکنی وجود ندارد.

انتهای پیام/ع




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.