ID : 16099180
سلسله منبرهای مکتوب ویژه محرم الحرام 1437

سهل اندیشی از نگاه دین/قسمت چهارم


سؤالی که جواب آن به قضاوت تاریخ موکول می شود این است که به واقع چه کسانی با آگاهی از ساده لوحی منتظری و عدم صلاحیت او برای تصدی منصب قائم مقام رهبری با اصرار فراوان او را برای این منصب پیشنهاد دادند؟

یزدرسا؛ موضوع این مجموعه نوشتار درباره سهل اندیشی است و در قسمت های قبل گفته شد که می توان برای سهل اندیشی دو معنا را در نظر گرفت. درباره یکی از دو معنای آن که زود باوری یا خوش باوری است صحبت کردیم و از میانه بحث قسمت قبل به معنای دوم سهل اندیشی که همان ساده اندیشی یا ساده لوحی و نگرش سطحی به مسائل و موضوعات است پرداختیم.

گفتیم سهل اندیشی و ساده لوحی ارتباطی با میزان سواد و بی سوادی افراد جامعه ندارد. ارتباطی با جایگاه اجتماعی آدم ها ندارد و ارتباطی با میزان دین داری انسان نیز ندارد.

یک نمونه از جنگ صفین بیان شد و اکنون به بررسی نمونه های دیگر می پردازیم.

سواد داشتن یا بی سواد بودن ملاکی برای سهل اندیشی نیست و چه بسا بی سوادانی که میزان فهم و درک آن ها نسبت به مسائل از خیلی آدم های با سواد بالاتر است.

شهید مطهری در کتاب "تعلیم و تربیت در اسلام" داستانی را نقل می کند و می گوید :

يك‏ وقت يك خارجى آمده بود كرج. با يك دهاتى روبرو شد. اين دهاتى خيلى جوابهاى نغز و پخته‏اى به او مى‏داد. هر سؤالى كه مى‏كرد، خيلى عالى جواب مى‏داد. بعد او گفت كه تو اينها را از كجا مى‏دانى؟ گفت: «ما چون سواد نداريم فكر مى‏كنيم.»

علامه مطهری بعد از نقل این داستان می گوید : اين خيلى حرف پرمعنايى است: آن كه سواد دارد معلوماتش را مى‏گويد ولى من فكر مى‏كنم. و فكر خيلى از سواد بهتر است.

ایشان بعد از نقل این داستان می گوید : اين مسئله كه بايد در افراد و در جامعه رشد شخصيت فكرى و عقلانى پيدا بشود يعنى قوّه تجزيه و تحليل در مسائل پيدا بشود یک مطلب اساسی است.(1)

اندیشیدن و درست اندیشیدن از سواد و دانش و اندوخته های علمی بسیار با اهمیت تر است و آدم های با سواد لزوما انسان های درست اندیش نبوده اند.

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در نامه ای که ششم فروردین سال 1368 به مرحوم منتظری  می نویسند به صراحت وی را ساده لوح خطاب می کنند و به همین دلیل او را از دخالت در امور سیاسی پرهیز می دهند.

بخشی هایی از متن نامه حضرت امام بدین شرح است:

  • از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامى عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از كانال آنها به منافقين مى‏سپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبرى آينده نظام را از دست داده‏ايد. شما در اكثر نامه‏ها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد كه معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند. به قدرى مطالبى كه مى‏گفتيد ديكته‏شده منافقين بود كه من فايده‏اى براى جواب به آنها نمى‏ديدم. مثلًا در همين دفاعيه شما از منافقين تعداد بسيار معدودى كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و مى‏بينيد كه چه خدمت ارزنده‏اى به استكبار كرده‏ايد. در مسئله مهدى هاشمىِ قاتل، شما او را از همه متدينين متدينتر مى‏دانستيد و با اينكه برايتان ثابت شده بود كه او قاتل است مرتب پيغام مى‏داديد كه او را نكشيد. از قضاياى مثلِ قضيه مهدى هاشمى كه بسيار است و من حالِ بازگو كردن تمامى آنها را ندارم.
  • از آنجا كه ساده لوح هستيد و سريعاً تحريك مى‏شويد در هيچ كار سياسى دخالت نكنيد، شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد.
  • و اللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را ساده لوح مى‏دانستم كه مدير و مدبر نبوديد ولى شخصى بوديد تحصيلكرده كه مفيد براى حوزه‏هاى علميه بوديد و اگر اين گونه كارهاتان را ادامه دهيد مسلماً تكليف ديگرى دارم و مى‏دانيد كه از تكليف خود سرپيچى نمى‏كنم.(2)

جالب اینجاست که منتظری در نامه ای که در پاسخ به امام می نویسد به صراحت می گوید:

راجع به تعيين اين جانب به عنوان قائم مقام رهبرى، خود من از اول جداً مخالف بودم؛ و با توجه به مشكلات زياد و سنگينى بار مسئوليت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم كه تعيين اين جانب به مصلحت نبوده است. و اكنون نيز عدم آمادگى خود را صريحاً اعلام مى‏كنم. و از حضرت عالى تقاضا مى‏كنم به مجلس خبرگان دستور دهيد مصلحت آينده اسلام و انقلاب و كشور را قاطعانه در نظر بگيرند.(3)

سؤالی که جواب آن به قضاوت تاریخ موکول می شود این است که به واقع چه کسانی با آگاهی از ساده لوحی منتظری و عدم صلاحیت او برای تصدی منصب قائم مقام رهبری با اصرار فراوان او را برای این منصب پیشنهاد دادند؟

پاسخ امام به نامه استعفای منتظری نیز خواندنی و قابل تأمل است. ایشان در بخشی از این نامه چنین می نویسند:

هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بوديم، و در اين زمينه هر دو مثل هم فكر مى‏كرديم. ولى خبرگان به اين نتيجه رسيده بودند؛ و من هم نمى‏خواستم در محدوده قانونى آنها دخالت كنم.(4)

بنابر این روشن است که سواد و جایگاه اجتماعی نیز تأثیری در سهل اندیشی افراد ندارد.

در بخش بعدی به بررسی سهل اندیشی خواص جامعه خواهیم پرداخت.

ادامه دارد ...

پی نوشت ها:

(1) مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏22، ص: 527

(2) صحيفه امام، ج‏21، ص: 330

(3) صحيفه امام، ج‏21، ص: 333

(4)  صحيفه امام، ج‏21، ص: 334

نویسنده: محمد هادی سمتی




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.