سوال پهلوی جواب قجری
به گزارش یزدرسا، مبارزان انقلابی در دوران محمدرضا پهلوی، توجه ویژهای به سلسله قاجار، بهخصوص اواخر آن نشان میدادند. این به آن جهت بود که پهلوی خودش را رقیب قاجار میدید و در مورد نقد آن دوره آزادی عمل بیشتری به فعالان میداد. مخالفان رژیم شاه از همین رهگذر میتوانستند قاجاریه را نمادی از نقدهایی قرار بدهند که به پهلوی داشتند. مثلا تاکید روی وابستگی قاجار به نوعی اشاره به وجود همین موارد در دوران پهلوی داشت یا دیکتاتوری، عیاشی درباریان، دیوانسالاری اشرافی و... در قاجار نشان داده میشدند و منظور اصلی همان دوره پهلوی بود. یکی از بخشهای فرهنگی که به تاریخ معاصر ایران در دوره قاجار توجه ویژهای داشت، سینما بود.
در سینما این سند به نام علی حاتمی خورده است. او بود که شهرک سینمایی غزالی را ساخت و در شرایطی که هیچ منبعی راجعبه نوع مکالمات محاورهای مردم ایران در دوره قاجار وجود نداشت، خودش زبانی برای مردم آن دوره ساخت که شکل شاعرانهای از ادبیات دیوانی بود. گذشته از اینکه محدود شدن سینمای ایران در قالب طراحی شده توسط علی حاتمی، تبعات زیادی داشته و پرداخت دوره قاجار در مدیوم تصویر را دچار ایستایی کرده است، به این نکته هم میشود توجه کرد که اولا حاتمی صرفا به طبقه اشراف آن دوره میپرداخت و تصویری که او نشان میداد، نمود عامی از جامعه ایران نبود و ثانیا تهران سینمای حاتمی، بیشتر از تهران به یک پایتخت اروپایی در آن دوران شباهت داشت تا شهری در ایران. نوع سینمایی که از قاجاریه در سینمای ایران جا افتاد، به پهلوی اول و حکومت رضاخان هم سرایت کرد.
در ادامه پهلوی اول، سینمای ایران هیچگاه نتوانست آنچنان که بایسته بود سراغ دوران پهلوی دوم و خصوصا سالهای دهه ۳۰ شمسی به بعد برود. دوره پهلوی دوم به زمان حال حاضر نزدیکتر است و نمیشود درخصوص آن همان کاری که علی حاتمی کرد را انجام داد. یعنی نمیشود با تکیه بر تخیل و سلیقه فردی، بعضی از فضاها را ساخت چون هنوز کسانی هستند که آن دوران را به خوبی به یاد دارند و به علاوه، از آن دوره تصاویر زیادی وجود دارد. اکثر فیلمها و سریالهای ایرانی که به دوره پهلوی دوم پرداختند، یا در دربار شاه و قصرهای اطرافیانش روایت شده یا محدود است به چند پسکوچه که هنوز هم خیلی امروزی نشدهاند و تنوعی در لوکیشنها نیست.
گذشته از اینها ترسیم یک فضای داستانی باورپذیر از آن دوران هم تا به حال تقریبا هیچوقت اتفاق نیفتاده است. استقبالی که طی سالهای اخیر از مستندهای پرتره با موضوع شخصیتهای سیاسی و مبارز صورت گرفته نشان میدهد که امکان پرداختن به دوره پهلوی دوم و جلب توجه مخاطبان وجود دارد اما سینمای داستانی، قالب و فرم مناسب را برای این کار پیدا نکرده است و به علاوه، نه شهرک سینمایی برای این کار وجود دارد، نه الگوی مناسبی جهت طراحی لباس و صحنه و نه یک قالب جا افتاده مناسب جهت خلق فضاهای داستانی.
سریال «بانوی عمارت» که در حال حاضر از شبکه سوم سیما پخش میشود، ماجرایش را در بستر دوران قاجار باز کرده و حتی شخصیت شیاد و فتنهگر آن یک شازده زنباره قجری است. «بانوی عمارت» توانسته مقداری از قالب حاتمیزده سیما و سینمای ایران درخصوص دوره قاجار بیرون بیاید و فیلمبرداری آن در شهرستانهای مختلفی مثل قزوین، کاشان و... انجام شده است. دیالوگهای کار هم شبیه به ادبیات دیوانی عهد قجر و به عبارتی شبیه به مدل علی حاتمی نیستند. اما هنگام پخش قسمتهای ابتدایی این سریال، نقدهایی مطرح شد که آن را شبیه به مجموعه «شهرزاد» در شبکه نمایش خانگی میدانستند.
طرح چنین نقدی از طرف رسانههایی صورت گرفت که بهطور کل دلخوشی از تلویزیون ملی ایران نداشتند اما با گذشت چند قسمت مشخص شد که آنها برای بیان انتقادهایشان عجله کرده بودند و داستان «بانوی عمارت» به هیچوجه مثلث عشقی نیست. «شهرزاد» برخلاف «بانوی عمارت» در دوران پهلوی روایت میشد اما فضای آن بهشدت شبیه کارهای علی حاتمی است، در حالی که «بانوی عمارت» به دوران قاجاریه پرداخته و حتی سراغ شهرک غزالی هم نرفته است. به این بهانه میشود یک نگاه کلیتر به مجموعه آثار تلویزیونی و سینمایی ایران انداخت که در بستر دوران قاجاریه و پهلوی روایت شدهاند و به یک نتیجهگیری عمومی در اینباره رسید که ما چه ضعفها و ظرفیتهایی در این حوزه داریم و با برنامهریزیهای دقیق، چه چشماندازی را میشود در آینده متصور بود.
شهرزاد
سریال «شهرزاد» گذشته از حواشی مالی آن که این پروژه را به نمادی از پولشویی در فعالیتهای هنری ایران تبدیل کرد، به لحاظ فرم هم محل بحثهای فراوان بود. «شهرزاد» گذشته واقعی ایران را نشان نمیداد، بلکه گذشتهای که عدهای آرزو میکردند کاش ایران آن را داشت، در این سریال به تصویر کشیده شده بود. این را میشود از سرمقاله روزنامه حزب سازندگی که «شهرزاد» را به علت تبلیغ زیست بورژوازی میستود، فهمید. در این سریال دو شخصیت عمده وجود دارند که واقعیت تاریخی آنها در آن دوره محل تردید است.
بزرگآقا پدرخواندهای به سبک فیلمهای مافیایی است و شهرزاد بانوی فمنیستی که میخواهد مستقل باشد. اینها دو عنصر محوری در تشکیل درام «شهرزاد» هستند و هر دو محل انتقادهای فراوان. بزرگآقا شبیه دُنکورلئونه در فیلم «پدرخوانده» است؛ یعنی چیزی که بهطور مثال میتوان نمونه آن را در محله منهتن شهر نیویورک دید. این نوع از مافیا اساسا در کلانشهرها پدید میآید؛ اما در تهران دهه۳۰ که نیمی از شهر هنوز بافت روستایی داشت، وجود یک مافیای دیوانسالار کاملا بیمعنا بود؛ چون جغرافیای شهری برای انجام آن نوع فعالیتها دارای بستر مناسب نبود.
مافیاهای ایرانی دوران پهلوی اول، در اوایل دهه50، با افرادی از قبیل «رحیمعلی خرم» و «هژبر یزدانی» شکل گرفت؛ یعنی ۱۵سال بعد از مرگ بزرگآقا و در دورهای که این سریال در آن روایت میشود، میدانداران چنین صحنههایی افرادی از قبیل حسن کلانتری، ناصر حسنخانی، شعبان جعفری، اصغر سماورساز، برادران هفتکچلون، برادران اسماعیلپور(رمضان یخی) و ارباب زینالعابدین بودهاند که اصطلاحا آنها را الواط یا جاهل میخواندند. در مورد شخصیت فمنیستی شهرزاد هم ایراداتی وجود دارد. او در قسمتی از بخش دوم سریال «شهرزاد» میایستد و میگوید که قصدش برطرف کردن مشکلات حقیقی و حقوقی زنان مطلقه است.
گذشته از اینکه مشکلات، مثل افراد، دو قِـسم حقیقی و حقوقی ندارند، قبل از آن تاریخی که شهرزاد در آن ادعای پیشرو بودن در استقلال زنان میکند، بسیاری از زنان ایرانی فعالیتهای مدرن داشتهاند و حتی در بخشی از تاریخ حزب توده، یک زن گرداننده مجلس حزبی بوده است. به عبارتی این سریال تاریخ مدرنیزاسیون ایران را هم چندین و چند سال عقب انداخته است. اما این زن اصطلاحا پیشرو، مناسبات خود با جامعه سنتی ایران را هم به طرزی درست و باورپذیر القا نمیکند. برخورد پدرزنی که در بازار حجره دارد و کیا و بیایی همراه اوست، با تصمیم درباره طلاق این زن از پسرش و درآمدن او به عقد مردی دیگر، از آن هم عجیبتر است که خیلی خونسرد این خبر را با این جمله که «باید فکر کنم» موکول میکند. «شهرزاد» گافهای تاریخی بسیاری هم داشت اما به آنها کمتر از معادلهای تلویزیونیاش پرداخته شد.
عقیق
سریال «عقیق» ماه محرم سال گذشته از رسانه ملی پخش شد. سریالی که فیلمنامه سعید نعمتالله و کارگردانی بهرنگ توفیقی را داشت. هر دو از فعالان سریالسازی تلویزیون هستند که البته هیچ سابقه کار تاریخیسازی هم ندارند. نوع دیالوگنویسی آهنگین نعمتالله بعد از نوشتن فیلمنامههایی مثل «جراحت»، «رستگاران»، «میکائیل»، «مادرانه» و «زیرپای مادر» قالبی آشنا برای مخاطبانش گرفته بود شبیه همین خلاصه داستانی که برای سریال «عقیق» به رسانهها داده بودند: «به عَجز مهمونم میکنی؟ به تسلیم؟ این چه رضاییه که باید از ظهر عاشورا و وَقف عقیق و خون پسرم بگذرم؟ رضای کدوم دیاریه، این رضاییه که تو میخوای…» اما اینبار نعمتالله، نتوانسته بود نسخهای که برای سریالهایی که برای وقایع اجتماعی امروز بود را برای سریال تاریخی مربوط به سالهای پهلوی اول آماده کند.
«عقیق» به دلیل نقصهای روایی تاریخی و اجتماعی که حتی در تصویرسازی از مناسبات اجتماعی و سیاسی دوران رخداد داستان داشت، نتوانست نه جذابیت کارهای قبلی سعید نعمتالله را داشته باشد و مخاطب را سرگرم کند و نه بستر تاریخیاش را به خوبی برای مخاطب تعریف کند. این اشکالات و نقصها در نقدهای مختلفی در رسانهها مطرح شد تا حدی که روابطعمومی سریال مجبور به توضیح شد که داستان سریال محرمی «عقیق» در خرداد ١٣٠٨ در یکی از محلهای تهران روایت میشود و ارتباطی با سالهای منتهی به سال ۱۳۲۰ ندارد. در آن سال محرم در ماه خرداد قرار داشته است. در این سال هنوز نسبت به عزاداریها سختگیریهای جدی از سمت حکومت وقت صورت نگرفته بود. همچنین مدل و سبک پوشش در لباس و کلاه و لوکیشنهای مورد استفاده قرار گرفته در این کار عینا مطابق موجودیت تاریخ اشاره شده است.»
معمای شاه
«معمای شاه» هم مثل سریالهای «کیمیا»، «شهرزاد»، «عقیق» و نمونههای متعدد دیگر در ایران، پر از گافهای تاریخی بود؛ اما با این حال اینکه دکتر وزیری و پسرش در ماهیتابه تفلون نیمرو بخورند یا اختلاف ۵۰ سال سن روحالله خالقی در سکانسی که نشان داده شد، با آنچه واقعیت داشت و مسائل مختلف دیگری از این دست، به هیچوجه در برابر چالشهای سیاسی این مجموعه تا آن حد بحثبرانگیز نشدند. «معمای شاه»، محمدرضا پهلوی و اعوان و انصار او را ابله و کوچکمقدار نشان میداد و همین باعث میشد که اهمیت مبارزه انقلابیون علیه آن رژیم بهطور جدی زیر سوال برود. بهطور کلی این سریال که کارگردانی آن از لحاظ تکنیکی هم بسیار ضعیف بود، نتوانست همدلی مردم علیه رژیم پهلوی را حتی در مواردی که خود مخاطبان بهشدت به آن اعتقاد داشتند، برانگیخته کند. محمدرضا ورزی تاکنون آثار پرخرج زیادی در این حوزه ساخته که تاکنون هیچکدام موفق نبودهاند.
فرهیختگان