ID : 16805487
نقدی بر یک نمایش؛

«مرگ و دختر جوان»؛ نمایشی با امواج دریا و بیان نامفهوم برخی بازیگران


نمایش «مرگ و دختر جوان» به کارگردانی محسن صادقیان چند روزی است که در تالار فرهنگ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در حال اجرا می باشد که توسط محمد رضا امیر خانی یکی از ناقدان و هنرمند برجسته استان به قلم نقد در آمده است.

به گزارش یزد رسا به نقل از یزدهنر؛ نمایش «مرگ و دختر جوان» به کارگردانی محسن صادقیان چند روزی است که در تالار فرهنگ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در حال اجرا می باشد که توسط محمد رضا امیر خانی یکی از ناقدان و هنرمند برجسته استان به قلم نقد در آمده است متن این نقد جامع و کامل به شرح زیر می باشد.

شامگاه 26 آذر ماه یک هزار و سیصد و نود و چهار شمسی برابر با 17 نوآمبر 2015 میلادی به تماشای نمایش «مرگ و دختر جوان» به نویسندگی آریل دورفمان و به کارگردانی محسن صادقیان می نشینیم که در حد بضاعت قلم به نقد نمایش مذکور می پردازم.

اتومبیل ژراردو در بین راه متوقف می شود و دکتر میراندا به او کمک می کند و او با تاخیر به خانه می آید دکتر میراندا شب هنگام به خانه ژراردو بر می گردد و شب را در آنجا سپری می کند که پائولینا او را می شناسد ، دکتری که 15 سال پیش به شکنجه و آزار او پرداخته است.

نیمه های شب او را در بند خود می آورد تا در حضور همسرش به حقیقت آن سال ها اعتراف نماید ، ژراردو که از طرف رئیس جمهور عضو کمیته حقیقت یاب و تحقیق در باره جنایتکاران است ،  از ابتدا با انتقام جویی همسرش پائولینا مخالف است اما در نهایت میراندا را وادار به اقرار می نماید.

آریل دورفمان سال 1990 میلادی شیلی را برایمان ترسیم می نماید زمانی که دیکتاتور شیلی جای خود را به رییس جمهور پاتریکیو آلوین Patricio Aylwin داده است ، اگر چه متن خیلی به ما از شیلی آنزمان نمی گوید و حتی وقتی به15 سال قبل تر هم می رویم یعنی 6 آوریل 1975; باز هم از شرایط اجتماعی شیلی و از گذشته پائولینا آنچنان که باید آگاهی نمی یابیم ، که البته تمرکز متن بر حوادثی است که ژراردو و پائولینا با آن درگیر بودند.

اینکه بعد از شکنجه و آزاری که زن به خود دیده و زمانی که آزاد می گردد به خانه نامزدش ژراردو می رود و آنها همه به مدد مردمی می آمدند که از چنگ دیکتاتور رهایی یابند ، شاید هم نویسنده در فضای ترسیمی اش دلیلی بر ارائه مختصات تاریخی زمان و مکان کشور شیلی نمی بیند و به همین یکی دو جمله بسنده می کند که باید بگویم همین تعمد نویسنده را در شکل اجرا هم می بینیم ، طراح صحنه و  کارگردان به تنها قاب عکسی از پاتریکو الوین بسنده می نمایند.

نمی خواهم به این مساله خرده بگیرم که نمایش به هرحال از شیلی می گوید و آنچه ما کم می‌بینیم و کم می یابیم فضای شیلی است و در حقیقت نویسنده در صدد شناسه شهر و مردمان کشوری خاص نیست که اندیشه اش فرا ملی و جهانشمولست. به همین دلیل آدمهایش به کشف حقیقت می پردازند و البته افراطش را نمی ستایند ، اگر پائولینا تا اعتراف به حقیقت تلاشی خیره کننده دارد مع الوصف در پایان به همراه ژراردو به کنسرتی می آیند که دکتر میرندا نیز ظاهرا در آن حضور دارد.

متن بیش از آن که به یک سیر دراماتیک با ساختاری خاص متمرکز باشد به کاراکترهایش می نگرد که چه اندیشه ای دارند ، از نگاه نویسنده این پائولیناست که بیش از همه مورد ظلم واقع شده است حتی عشق او به مراتب از ژراردو بی غل و غش تر است ، آنجا که بعد از تحمل شکنجه طاقت فرسا به خانه نامزدش می آید و همسرش را با یک زن هرزه می بیندِ.

اگر چه همچنان این خاطره را به همسرش یادآور می شود مع الوصف با او همچنان می ماند و اینجاست که باید بگوئیم آریل دورفمان نگاهش به زن ، گویای نوعی مظلومیت است ، این که تنها کسی که نامزد اوست و با کلمه عشق از او یاد می کند به هر حال به خطامی رود و در توجیه ژراردو جمله... آخه من هم آدمم را می گوید و شاید از منظر آریل دورفمان همچنان که تساهل و مدارای بیش از حد را خفگی می داند و دانستن حقیقت بیش از حد را تلف نمودن انسانها می داند شاید نگاهش به عشق ، حقیقت ، نوعی تعادل و عدم افراط باشد ، به هرحال در پایان نمایش آنجا که ژراردو از استقبال پیرزن از کمیته حقیقت یاب می گوید می توانیم رضایت نمایشنامه نویس شیلیایی را از وضع موجود دریابیم.

وقتی به نقد اجرا می پردازیم قبل از همه ادای احترام به منظر آقای محسن صادقیان کارگردانیست که در این وانفسای کم سویی فانوس تئاتر نمایشی ترجمه شده از یک نویسنده شیلیایی را به صحنه می آورد.

عواملی که یک نمایش را به سامان می رسانند برخی نقشی انکار ناپذیر دارند که مهمترینش بازیگران نمایش هستند که حسن انتخاب بازیگر در این بخش مهمترین پارامتر است که نمایش «مرگ و دختر جوان» از این مهم به خوبی بهره می برد ، سرکار خانم نازنین خشنود و آقایان جعفر دل دل و محمد بابایی به نقش هایشان از نظر فیزیکی و روانی نزدیک هستند.

اما برخی ویژگی های فردی بازیگر است که در ارائه خلق کارکتری که به ما نزدیک است مدد رسان می باشد که در این نمایش ضمن آن که باید از تک تک بازی ها تقدیر نماییم مع الوصف بیان آقای بابایی علیرغم بازی قابل قبول در برخی موارد قابل فهم نیست ، سرکار خانم نازنین خشنود نیز علیرغم خلق پائولینای حساس عصبی و انتقام جو و در عین حال ساده و صمیمی در برخی لحظات با بیانی ناهمگون با زیبایی و روانی بازیش از پر و پیمانی نقش فاصله می گیرد ، آقای جعفر دل دل بازی روان و قابل قبولی ارائه می دهد اگر چه هنوز می توان پر و پیمان ترس بیابیم.

از دیگر عوامل کمکی ، طراحی صحنه  خوب آقای صادق نصیری می باشد که به زیبایی در خدمت کار است ، صدای امواج دریا و افکت ها به خوبی در فضای نمایش هستند به طوری که همراه امواج می شویم و علیرغم زمان بسیار همچنان شنیدنی است.

در رابطه بامیانسن باید یادآور شوم به جز میزانسنی که دکتر میراندا را با دهان بسته در اوانسن و پائولینا را در صندلی بالای ایوان هنگام نقل خاطره می دیدیم که زیبا ارائه نشد در بقیه موارد میزانسن ها همه منطقی و به دور از تکرار طراحی شده بود.

ضرب آهنگ در یک نمایش مطول بسیار تعبین کننده است اگر از برخی یکنواختی ها در بیان بازیگران بگذریم نمایش علیرغمزمان 110 دقیقه ایش به دلیل رعایت بالنسبه منطقی ضرب آهنگ تماشاگرش را نمی آزارد.  

در پایان ضمن خسته نباشید به گروه چشم سوم و همه آنها که «مرگ و دختر جوان» را آفریدند و به امید استقبال هر چه بیشتر تماشاچی خاص و عام گفتارم را به پایان می رسانم.

انتهای پیام/س*




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.