ID : 19930598
معرفی شهید منتظر قائم از زبان همسر؛

انجام واجبات،رعایت معاشرت با افراد و شجاعت از ویژگی های مهم شهید منتظر قائم/چگونگی اطلاع همسر شهید از شهادت محمدآقا


همسر شهید منتظر قائم می گوید: از ویژگی های یارز شخصیتی ایشان رعایت معاشرت با افراد بود به نحوی که تا شناخت کافی از اطرافیان خود نداشتند با آن ها مراوده نمی کردند.

یزدامروز؛ دراسفندماه سال ۱۳۲۷ در دل كوير نوزادى  درخانه  مجاهد پارسا مرحوم حاج شيخ على اكبر منتظر قائم چشم  به جهان گشود که مدت ها بعد نام اين كوير را جاودانه تاريخ ساخت  تا آنجا كه نام او همراه با عظمت و قدرت الهى و توجهات خاصه امام زمان(عج)همراه شد

دو سال بيشتر نداشت كه دچار بيمارى سختى شد كه با عنايت خداوند و توسل به ائمه اطهار درمان و  ده ساله بود  كه به خاطر مقابله پدر با ظالمين و حق گويى روشنش مجبور شد تا از فردوس به يزد هجرت کند

پدر فهميده اش وى را راهى دبستان تعليمات اسلامى كه زير نظر مرحوم حجت الاسلام و المسلمين وزيرى اداره مى شد کرد و همانجا بود كه بنيه معنوى او ساخته شد

در ۱۵ خرداد ۴۲  همزمان با پانزدهمین بهار زندگی اش مبارزاتش را همراه پدر و ديگر دوستان شروع و در سال ۱۳۴۶ با آشنايى با مرحوم احمد فتاحى سرپرست انجمن دينى يزد به  جلسات دینی راه پيدا کرده و به مبارزه با فرقه ضاله بهاييت پرداخته  و به مبارزه صرف  با بهائیت نیز اكتفا نكرده و با ريشه يابى صحيح، عامل آن را از دستگاه فاسد حاكم مى راند و به مبارزه با رژيم ستمشاهى مى پردازد.

در سال ۱۳۴۷ روانه خدمت سربازى شده، ابتدا سنندج و سپس  به دامغان منتقل و در آنجا نيز دست از فعاليت برنمى دارد.

از آنجا كه محمد فردى مورد اطمينان بوده در بايگانى اسناد گمارده شده و همچنان كه مى توان انتظار داشت او اسنادى را كه ممكن بود سد راه مبارزين و انقلابيون شود را بدون بايگانى در آتش سوزانده و عده زيادى را از اين راه نجات مى دهد.

پس از پايان خدمت سربازى در شركت توانير مشغول به كار شده و كارگران و مهندسين آنجا را نیزتحت تاثيرافکار الهی خود قرار مى دهد.

محمد در اسفندماه سال ۵۱ توسط ساواك دستگير و به زندان اوين منتقل مى شود تا آنجا كه راديوهاى انقلابى خارج مرز نيز نامش را به بلندى بر زبان مى آورند.

در زندان نيز با حروف مرس كه آن روز ها به زبانى براى ارتباط انقلابيون تبديل شده بود براى سلول هاى مجاور قرآن مى خواند.

پس از ۱۱ ماه سلول انفرادى وعجز شكنجه گران از گرفتن اعتراف، راهى زندان عمومى شده و پس از گذراندن ۱۵ ماه، به علت ناتوانى و تسليم مامورين زندان در مقابل مقاومتش آزاد مى گردد.

شهید محمد منتظر قائم در سال 1355 با اصرار خانواده  به  خواستگار ی بانویی  از سلسله جلیله سادات و روحانیت رفته و به دلیل دوستی دیرینه پدر عروس خانم و پدر آقا داماد ازدواج سر می گیرد.

محمدآقا که در زمان ازدواج  دیپلمه رشته برق بوده و به دلیل اخراج از توانیر در شرکت پشم وشیشه تهران  کار می کرده  همسر جوان خود را به تهران برده و یک سال ونیم در آنجا زندگی  می کنند.

پس از این مدت به درخواست آیت الله صدوقی به یزد بازگشته و با تاسیس سپاه پاسداران یزد فرماندهی آن را به عهده می گیرد

این شهید یزرگوار پس از بازگشت به یزد به همراه همسرش در خانه پدری سکنی می گزیند هر چند که تا موقع شهادت اکثر اوقات را در سپاه ودر پی ماموریت های مختلف بوده است .

به مناسبت انتخاب شهید محمد منتظر قائم به عنوان شهید شاخص سال ، یزدامروز پای صحبت های خواندنی همسر مکرمه شهید منتظر قائم نشسته  که خواندن آن ها خالی از لطف نیست

خانم مدرس ابتدا خود را معرفی کنید؟

صدیقه بیگم مدرس ثانوی هستم که در سال 1355 به عقد شهید محمد منتظر قائم در آمدم و افتخار همسری ایشان به بنده عنایت شد

در زمان ازدواج شهید و شما چند ساله بودید؟

ایشان 27 ساله و من 19ساله بودم 

خب خانم مدرس، از صفات برجسته وبارز شهید بفرمائید؟

محمدآقا بسیار به انجام واجبات و حفظ حجاب مقید بوده و همیشه به من تذکر می دادند که در مراسمات و مجالس رعایت حجابم را داشته باشم و حتی در عروسی ها نیز تاکید داشتند که قبل و بعد از مراسم کوچکترین آرایشی نداشته باشم

از دیگر ویژگی های یارز شخصیتی ایشان رعایت معاشرت با افراد بود به نحوی که تا شناخت کافی از اطرافیان خود نداشتند با آن ها مراوده نمی کردند و تنها با کسانی رفت و آمد داشتند که از تفکرات ،عقاید و دیدگاه های مشترک با ایشان برخوردار بودند

شجاعت و ساده پوشی و ساده زیستی را می توان از دیگر صفات بارز ایشان برشمرد چرا که عقیده شان این بود که انسانی که چند صباحی در این دنیا بیشتر زندگی نمی کند نیاز به این همه تکلف ندارد

خب در طول دوران 4سال زندگی مشترک چه خاطره ای از شهید بزرگوار دارید؟

چون محمد آقا بیشتر اوقات را مخصوصا در دوران فرماندهی سپاه یزد درمنزل نبودند و در ماموریت کاری به سر می بردند خاطره ای به نقل از یکی از همرزمانشان را نقل می کنم این همرزم شهید می گفت: در دورانی که با شهید در کردستان بودیم و با شورشیان آن منطقه می جنگیدیم تپه ای بین ما و آن ها وجود داشت به نام تپه بازی دراز که دشمن تسلط ویژه ای  روی این تپه داشت

بنابراین وقتی وارد این منطقه شدیم شهید از یکی از همراهان خود می خواهد تا به بالای تپه برود و در خصوص نحوه آرایش دشمن گزارش بدهد که گویا این فرد ار دستور شهید سر باز می زند و بعد هرکدام بهانه ای می آورند به هر تربیت خود شهید پوتین ها را از پای در می آورد و باتمام شجاعت بالای تپه می رود

چگونه از شهادت شهید مطلع شدید؟

در آن زمان خانواده شوهرم به دلیل انجام مراسمات خواستگاری برای برادر شوهرم در یزد حضور نداشتند و من نیز به دلیل اینکه محمد آقا بیشتر در سپاه حضور داشتند در خانه مادرم بودم

مادر بنده خیاط بودند و شاگردان زیادی داشتند و این برای من فرصتی بود تا بتوانم دوری محمد آقا را راحت تر تحمل کنم خلاصه روز 5شنبه من با سپاه تماس گرفتم و آن ها گفتند محمد اقا در ماموریت هستند و در سپاه حضور ندارند وچون اکثر اوقات وضعیت به همین شکل بود نگران نشدم

صبح شنبه مادرم نامه ای به دستم داد و از من خواست تا به همراه یکی از شاگردانش به ادراه بیمه بروم .در طول مسیر با صحنه عجیب روبرو شدیم و آن اینکه روز شنبه تمام ادرات به حالت نیمه تعطیل در آمده، بازاریان دکان ها را بسته و پرچم های سیاه در خیابان  ها نصب کرده بودند

وقتی وارد اداره کار شدم از یکی از کارمندان سوال کردم چه اتفاقی افتاده که همه جا تعطیل است و چون کارمندان بیمه من را می شناختند گفتند ما خبر نداریم

پس از خروج از اداره بیمه سوار برتاکسی شدیم و من سوالم را مجدداً از راننده تاکسی پرسیدم و وی گفت: می گویند محمد منتظر قائم در طبس شهید شده است.

با شنیدن این جمله حال خود را نفهمیدم و شروع به زاری و گریه کردم و راننده هم که تازه متوجه شده بود من همسر محمد آقا هستم تلاش می کرد تا حرف خود را پس بگیرد و بگوید اشتباه شده است اما دیگر کار از کار گذشته بود

واما سخن پایانی؛

هر آنچه امروز داریم مدیون و مرهون خون شهداست و امیدوارم بتوانیم قدردان این فداکاری بزرگ باشیم ودر ادامه مسیر آنان و در سایه ولایت فقیه قدم برداریم




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.