ID : 10817703
والفجر و لیال عشر

روزی که امام آمد... سلام بر تو ای مطلع فجر


سلام بر تو ای مطلع فجر. ای سپیده سحر، ای انفجار نور، با آمدنت زنجیرهای سنگی از گردنمان گسیخت، کمرهای خمیده‌مان راست شد و بر لب‌های پژمرده‌مان شکوفه‌های تبسم نشست، در قلب‌های سوخته‌مان گلبوته‌های عشق و امید رویید و بر گونه‌های زردمان گلخنده‌های شادی نمودار شد.

به گزارش یزد رسا به نقل از صبح مهریز: سلام بر تو ای مطلع فجر. ای سپیده سحر، ای انفجار نور. با آمدنت زنجیرهای سنگی از گردنمان گسیخت، کمرهای خمیده‌مان راست شد و بر لب‌های پژمرده‌مان شکوفه‌های تبسم نشست. در قلب‌های سوخته‌مان گلبوته‌های عشق و امید رویید و بر گونه‌های زردمان گل‌خنده‌های شادی نمودار شد.

خوش آمدی سلاله زهرا(س) که با مقدمت، عطر آزادی به جای بوی باروت در فضای میهن اسلامی‌مان پیچید و قفس‌ها شکسته شد.

خوش آمدی که با آمدنت، سوز و سرما از شهر و دیارمان گریخت. خوش آمدی ای فجر پیروزی. تو طلوع آزادی وطن، بارش مهتاب، ترانه عشق، نردبان عروجی.

آمـدی و چون خون در رگ‌هایمان جاری شدی. آمـدی و بسان نور، شب تارمان را روشنایی دادی. آمدی و فــجر آوردی و در دسـتان پر نـورت، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را به ارمغان آوردی.

12 بهمن روز پایان انتظار بود برای مردمی که سال‌ها در زیر چرخ‌های استعمار خودکامه صدای خرد شدن دنده‌های عدالت را شنیدند.

فرودگاه تهران در زمستانی سرد میزبان آفتاب شد تا با گرمایش آدم برفی‌های ظلم را آب کند و گلستان کند آتش فساد و بی‌بندوباری‌های کاخ‌نشینان را...

با شکل‌گیری انقلاب اسلامی، روزهایی در تاریخ ایران تشخص یافتند که قبل از آن هیچ تشخص و برتری نسبت به روزهای دیگر نداشتند. در آن روز نبض نگاه‏‌ها تند می‏‌زد؛ اما زمان در آستانه‏ توقف بود.

تمام چشم‌‏ها، آسمان را دور می‏‌زدند تا همای سعادت بر سر صداقت، فرود آید. انتظار دیرینه‏ نگاه‏‌ها، هیچ تأخیری را قبول نداشت و تاریخ، در انتظار جشنی به وسعت آزادی بود.

آمدی تا جاده‌‏های سبز، آماده‏ تماشا شوند، تماشای بهار، تماشای روزهای بی‏‌غبار. جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا. ای روح خدا و ای ابراهیم بت شکن اسلام و ای بنده پاکباز حق و ای جان‏ عزیز ملت ایران‌! به عرض برسانم که:

رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرودآکه خانه خانه توست

تمام این جملات حرف دل مردمی بود که در واژه‌ها برای خیرمقدم‌گویی به مرادشان تبلور یافت. مردمی که روزگارشان، روزگار تارهای سیاه تنیده بر قامت آزادی بود.

یاران آفتاب، در سیاه‏‌چال‏‌ها به‌دنبال روزنه‏‌ای بودند که نگاه سبز خود را به آن عادت بدهند و مردان حماسه و عشق، در انتظار فرصتی تا شور حسینی را در قیام خمینی تجلی بخشند.

وعده دیدار 12 بهمن ساعت  9.30دقیقه صبح  بود. انتظارها به سرآمده بود و فرودگاه مهرآباد، سرشار از تبسم عشق و ترنم مهر، به قدم‏‌های آفتاب بوسه می‌‏زد. آن‏چه از نگاه‌‏ها می‏‌تراوید، امید بود و شادی، صداقت و اشتیاق.

دست‏ها بوی گل می‏‌داد و دل‏ها بوی خدا. هرکس به آسانی می‏‌توانست پنجره را باز کند و آزادی را با تمام وجود لمس نماید.

روح‌الله به استقلال و آزادی، عظمت بخشید تا در کنار جمهوری‏ اسلامی، نشان‌دهنده آرمانی‌‏ترین مکتب انسان باشند. خاطره‏ حضورش، مقدس‌‏ترین تصویر انقلاب در قاب دل‏هاست.




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.