ID : 2533561

غرب قطعا در صورت نقض توافق‌نامه هسته‌ای پشیمان خواهد شد


رئیس مجلس، با بیان اینکه غرب قطعا در صورت نقض توافق‌نامه هسته‌ای پشیمان خواهد شد، گفت: لزومی ندارد که الان بگوییم که در واکنش به آن اقدام چه می‌کنیم، زیرا سناریو آن طراحی شده است.

به گزارش یزد رسا، دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، مصاحبه‌ای درباره مسائل داخلی به‌ویژه پرونده هسته‌ای، مسائل روز منطقه و جهان اسلام با شبکه بین‌المللی پرس.تی.وی داشته که متن این مصاحبه به شرح زیر است:

در 24 نوامبر 2013 ایران و گروه 1+5 به یک تفاهم‌نامه‌ای رسیدند، که یک نقشه‌ای را برای شرایط مذاکرات هسته‌ای ایجاد کرد، شما به‌عنوان فردی که رئیس پارلمان ایران هستید اولین احساس شما بعد از اینکه که شنیدید ایران و 1+5 به تفاهم رسیدند، چه بود؟

به طور طبیعی نسبت به این موضوع احساس خوبی داشتم چون ایران همیشه به‌دنبال این بود که مسئه را از طریق مذاکرات حل کند و قبل از اینکه محتوایش را متوجه شویم از رادیو و تلویزیون دیدم که گفت‌وگو ثمربخش بوده و یک توافق اولیه برای مدت 6 ماه انجام شده و من خشنود بودم.

چرا ما قبلا به این توافق نرسیده بودیم، ایران سال‌های سال با گروه 1+5 در حال مذاکره بود، حال فکر می‌کنید چرا این توافق و تفاهم در گذشته انجام نشده بود؟

عوامل مختلفی در این موضوع نقش داشت، بخشی از این موضوع به رفتار کشورهای غربی و قدرت‌های بزرگ مربوط می‌شد، زیرا این کشورها هنوز باور نداشتند که از طریق مذاکرات این مسئله باید حل شود، بیشتر با فشارهای روانی و تهدید نظامی و گاهی هم از سلاح تحریم استفاده کردند و تلقی این کشورها این بود که با این اقدامات ایران را از گام‌های بعدی در حوزه هسته‌ای منصرف می‌کنند، بنابر این این باعث می شد که گاهی مذاکره کرده و گاهی میز مذاکره را ترک می‌کردند.

نکته بعدی این بود که حوادثی در منطقه رخ می‌داد که این کشورها از روی لجبازی برای ایران فشارهایی را تجویز می‌کردند چون من به طور جدی معتقد هستم که مسئله آن‌ها مسئله هسته‌ای ایران نیست، بلکه آن‌ها به‌دنبال مسائل دیگری در منطقه هستند، از این رو شاهد هستیم که روش‌هایی که نسبت به حوادث منطقه رخ می‌دهد کاملا تأثیرگذار بود، به طور مثال زمانی که جنگ 33 روزه رخ داد کسینجر در مقاله‌ای گفت که الان زمانی است که باید یک فشار به ایران بیاوریم و این کشورها ظرف 48 ساعت یک قطعنامه علیه ایران صادر کردند، این در حالی است که جنگ 33 روزه مربوط به حمله رژیم صهیونیستی به لبنان و دفاع حزب‌الله و مقاومت بود، از این رو اینکه به خاطر مسئله هسته‌ای فوری این اقدام را انجام دادند نشان دهنده این است که این کشورها موضوع دیگری را دنبال می‌کردند. همان موقع آقای سولانا با من تماس گرفت و گفت که من خیلی از شما عذر می‌خواهم چون ما قرار بود که هفته بعد با هم ملاقات داشته باشیم و وی گفت که خرابکارها کار خودشان را انجام دادند.

نکته سوم این است که گاهی اشتباهات در درون ما هم بود، یعنی گاهی افراد مذاکرات را دقیق دنبال نمی‌کردند و گاهی می‌گفتند که لازم نیست درباره مسئله هسته ای مذاکره کنیم.

به نظر شما آیا اشتباه بود که مسئله هسته ای در مذاکرات به‌عنوان یکی از مسائل مطرح می‌شد؟

اگر مسئله هسته‌ای به‌عنوان یکی از مسائل مطرح شود اشکالی ندارد اما اگر بگویند که در مذاکرات درباره مسائل هسته‌ای صبحت نمی‌کنیم این حرف غلط بود. البته این موضوع سهم کوچکی در ماجرا دارد و بیشتر ثقل موضوع مربوط به فشارهای کشورهای غربی در موضوعات دیگر و انگیزه‌های دیگر بود و یا می‌خواستند کاری بکنند که ایران منصرف شود.

در شرایط کنونی شرایط و وضعیت متفاوت شده است زیرا ایران از نظر موضوع هسته‌ای به جایگاهی رسیده که نمی‌شود آن را انکار کرد، یعنی زنجیره هسته‌ای در کشور به نتیجه رسیده،به طور مثال در مسئله غنی سازی ایران زودتر به نتیجه رسیده بود اما در یک حجم قابل توجه نبود که این میزان و حجم قابل توجه رخ داد، علاوه بر این کشورهای غربی فکر می‌کردند که ایران به تکنولوژی میله سوخت که یک تکنولوژی بسیار دقیق است، دست پیدا نمی‌کند، حتی به خود من گفتند که شما نمی‌توانید به این تکنولوژی برسید، اما خوشبختانه به این فناوری هم رسیدیم. یعنی زنجیره کار هسته‌ای کشور به نتیجه رسیده است.

خیلی از کشورهای غربی معتقد هستند که فشارهای بر ایران بیشتر شده و نتیجه بیشتر شدن فشارها موجب شده که ایران به پای میز مذاکرات بیاید، نظر شما در این رابطه چگونه است؟

من هم این موضوع را شنیده‌ام ، اما به نظر من مقامات آمریکایی برای این که افکار عمومی داخلی خود و رفتارهای غلط گذشته خود را توجیه کرده و برای بستن دهان بسیاری از صهیونیست‌هایی که لابی گر قوی هستند، مطرح و جعل می‌کنند. منتهی این موضوع دو حالت دارد نخست اینکه این مطالب برای تبلیغات مطرح می‌شود.

من فکر می کنم خیلی مطالب مطرح شده مصرف داخلی دارد و یا اینکه با این مطالب به‌دنبال حفظ شخصیت و پرستیژ خود هستند. زیرا می‌گویند چرا ما باید یکسری از عوامل مهم را که در گذشته منکر بودیم را بپذیریم. به هر حال در بحث توافق مختصری که انجام دادند بحث غنی‌سازی را پذیرفتند، حال باید برای توجیه این موضوع یک جریانی را به راه بینندازد تا به موضوع اصلی سایه بیاندازد.

از طرف دیگر یک مقدار هم به این مسئله بر می‌گردد که شاید اشتباه محاسباتی هم داشته باشند، اگر این موضوع باشد قطعا برای این کشورها در آینده خسارت‌آور خواهد بود، ما کاری نمی‌توانیم در این رابطه انجام دهیم تنها می‌توانیم به این کشورها بگوییم که باید مراقب باشید تا در دام تخیل خودتان گرفتار نشوید.

همچنین کشورهای غربی یک دوره چنین اشتباه محاسباتی داشته‌اند که در آن دوره سه وزیر خارجه کشورهای اروپایی به ایران آمدند و به ایران تعهد دادند که ظرف مدت کوتاهی در صورت تعلیق فعالیت‌ها می‌پذیرند که ایران فعالیت صلح‌امیز هسته‌ای را داشته باشد. اما آن موقع یک اشتباه محاسباتی رخ داد آن‌ها تازه راه مشکلات خود را پیدا کرده بودند، در آن موقع یکی از رهبران اروپایی در جنوب بصره در موقع سان دیدن از نیروهای خود گفت که ما میوه اشغال عراق را در تهران چیدیم که این اظهارات کنایه به توافق‌نامه ایران با این کشورها بود، اما ایران از روی حسن نیت این موضوع را پذیرفت اما این کشورها یک محاسباتی در این رابطه انجام دادند.

بعد از یک مدتی اشتباه محاسباتی این کشورها روشن شد، زیرا ایران ترسی از آن‌ها نداشت و فکر می‌کرد که این کشورهای غربی صادقانه رفتار می‌کنند، لذا بعد از آن دوباره برگشت.

در شرایط کنونی دوباره نباید اشتباهات این کشورها تکرار شود، اگر تصور این کشورها این است که به‌خاطر تحریم‌ها، ایران به میز مذاکرات آمده است، حتما نگران باشند زیرا بعد از مدتی پاسخ این اشتباه را خواهند دید، ولی اگر در این رابطه و اینکه ایران به یک جایگاه هسته ای صلح‌آمیز رسیده واقع‌بین باشند، بنابر این می‌توانند در مذاکرات به نتیجه برسند.

علی اکبر صالحی در گفت وگو با شبکه پرس.تی.وی گفت که در صورت نقض توافقنامه از سوی آمریکا و کشورهای مرتبط ایران فعالیت هسته‌ای خود را ظرف چند ساعت به حال قبل بر می‌گرداند، حال اگر ایالت متحده آمریکا و متحدان آن توافق‌نامه هسته‌ای را نقض کنند، رویکرد پارلمان ایران چه خواهد بود؟

نخست اینکه لزومی ندارد در این رابطه اینقدر منفی نگاه کنیم، از این رو در این موضوع اگر مثبت اندیش باشیم بهتر است. یعنی در شرایط کنونی مسیر نسبتا گام به گام به جلو می رود و مذاکرات کنونی مذاکرات نهایی است و تا چند وقت دیگر روشن می‌شود که آیا کشورهای غربی در این رابطه صادقانه عمل می‌کنند یا خیر. از این رو دلیلی ندارد در این مسئله نگاه منفی انتخاب کنیم.

از طرف دیگر ما در این رابطه فکر کرده‌ایم و قطعا از این رفتارهایشان پشیمان خواهند شد و ما چیزی را از دست نخواهیم داد و لزومی ندارد که الان ما بگوییم که در واکنش به آن اقدام چه می‌کنیم، زیرا سناریو آن طراحی شده است.بنابر این به نظر من باید تلاش کنیم که ملت ایران در گام بعدی به نتایج روشنی که می‌خواست دست پیدا کند.

خیلی‌ها در غرب اعتقاد دارند که ایران به این نتیجه رسیده که برای حل مسئله هسته ای باید با آمریکا مذاکرات مستقیم داشته باشد، نظر شما در این رابطه چگونه است؟

واقعیت خلاف این موضوع و مطالب است، زیرا از دو سال پیش آمریکایی‌ها مستمرا برای انجام مذاکرات پیغام می‌دادند، در این رابطه حتی اسناد آن هم موجود است و موضوعی پنهانی نیست، حتی قبل از دولت یازدهم هم آن تقاضای مکرر برای مذاکره با ایران داشتند از این رو ما تقاضایی برای مذاکره با آن‌ها نکردیم.

این مطالب وقتی می‌تواند مبنا قرار گیرد که ایران تقاضای مذاکرات مستقیم با آمریکا داشته باشد، اما واقعیت عکس این موضوع است، یعنی این که از دو سال پیش مقامات این کشور مستمرا از کانال‌های مختلف به‌دنبال مذاکره بوده‌اند، البته ایران حرف‌های آن‌ها را شنید.

قطعا این مطالب یک نوع توهم است، از این‌رو باید قبول بکنند که ایران یک مبانی و استراتژی روشنی برای کارهای خود چه در مسئله هسته‌ای، چه در مسائل منطقه و چه در سطح بین‌المللی دارد و این اصول، اصول استقلال خواهانه ایران است و دلیلی نمی بینم که در این مسئله نوع دیگری دفتار کنیم.

حال اگر آن‌ها به صورت پنهانی تقاضای مذاکره می‌کنند و بعد به صورت علنی ژست دیگری می‌گیرند، باید مشکل خودشان را خودشان رفع کنند و ربطی به ما ندارد.

فکر می‌کنید در پایان مسئله هسته‌ای، آیا فشارهای غرب بر ایران کاسته خواهد شد یا پرونده‌های دیگر مانند حقوق بشر یا پرونده ساختگی تروریسم برای استمرار فشارها ایجاد می‌شود؟

به نفع آن‌ها نیست که به‌دنبال حرکت‌های ایذایی باشند، مسائل منطقه آن‌قدر تحولات سریعی دارد که قدرت پیش بینی را از آمریکایی‌ها گرفته است، از این‌رو کدام یک از تحولات تونس، مصر و لیبی برای آمریکایی‌ها قابل پیش بینی بود، اینقدر این تحولات برای آن‌ها غیر قابل پیش بینی بود که درباره انقلاب مصر ظرف سه هفته، سه موضع متفاوت گرفتند.

یک از مشکلات ما با غرب این است که چرا از دیکتاتورها در منطقه حمایت می‌کند، رویکرد این کشورها با شعارها و حرف‌‌هایشان سازگار نیست، شما هر کدام یک پرونده این کشورها را ببینید مشاهده می‌کنید که دیکتاتورهای این کشورها مورد حمایت غرب و آمریکا بوده یا هستند، از حسنی‌مبارک یا بن‌علی چه کشورهایی حمایت می‌کرد، بنابر این این رویکرد وجهه خوبی برای این کشورهای غربی ندارد، از این رو باید بپذیرند که شرایط منطقه تغییر کرده است و اینکه این تغییرات را به برخی گروه‌ها وصل کنند، درست نیست، زیرا یک نوع بیداری و یک نوع حضور فعال نیروهای مختلف به‌ویژه جوانان در صحنه وجود دارد، البته در کل دنیا این تحولات ایجاد شده، اما در منطقه ما این موضوع بیشتر رخ داده است.

آقای برژنسکی در کتاب خود نوشته است که من در تحولات جامعه جهانی این را می بینم که نیروی فعال سیاسی در میدان زیاد شده و این یک مطلب مهمی  در کل دنیا است، البته در منطقه ما به‌علت استبدادزدگی و استعمار این خروش بیشتر است که باید درک شود.

کنترل تحولات منطقه از سوی کشورهای غربی با ابزارهای گذشته اماکن‌پذیر نیست، به طور مثال هم‌اکنون این کشورهای دیگر نمی‌توانند در کشورهای نفت‌خیز بایستند، یا از طریق نظامی اهداف خود را دنبال کنند، از طرف دیگر به طور حتم این کشورها با این اقدامات خودشان را در گردابی قرار می‌دهند. این موضوع شبیه کاری است که آمریکایی‌ها در افغانستان کردند که با حمله به این کشور بدون حل مشکلاتش هم‌اکنون قصد ترک آن را دارند، حال آیا تروریسم به‌عنوان یکی از اهداف حمله آمریکا به افغانستان حل شده است.

یا اشغال عراق چه نفعی برای این کشورها داشت که در آخر با سرشکستگی از این کشور خارج شدند، بنابر این با اقدام نظامی نمی‌شود در منطقه کاری انجام داد، از این رو باید رویه‌های این کشورها  و نگاه به منطقه خاورمیانه عوض شود که قطعا تحقق این موضوع به نفع خودشان هم است، یعنی اگر توجه جدی و بلند مدت داشته باشند نمی‌آیند خودشان را در گرداب‌های جدید خفه کنند.

درباره تحولات منطقه، هم‌اکنون سوریه درگیر مسائل سیاسی و نظامی است، ایران از سوی برخی کشورهای غربی متهم است که در سوریه یکسری فعالیت‌هایی می‌کند و آن‌ها معتقد هستند که نقش ایران در این کشور نقش منفی است، نظر شما در این رابطه چگونه است؟

به نظر من مسئله سوریه در چهار سال اخیر که درگیری در آن وجود دارد، تا حدی سیما و چهره خودش را نشان داده است و احتیاجی به توضیح من هم ندارد، زیرا اگر فردی آنالیز دقیقی از صحنه داشته باشد و روندها را بررسی کند متوجه می‌شود که ایران یک استراتژی کاملا درستی را در این رابطه انتخاب کرده است.

در مسئله سوریه چند عامل مهم و تأثیرگذار وجود دارد، بدون تردید اگر کسی منصف باشد به این مسئله اذعان می‌کند که سوریه یکی از کشورهای مهم و خط مقدم مقاومت علیه رژیم صهیونیستی است و هیچ یک از کشورهای عربی این نقش را نداشتند، حتی سوریه در جنگ 33 روزه  و حمایت از مقاومت لبنان و حزب‌الله نقش داشت و بقیه کشورها یا سکوت می کردند و یا حتی دستگاه‌های اطلاعاتی این کشورهای عربی، اطلاعات مورد نظر را به رژیم صهیونیستی می‌دادند، از این‌رو این موضوع یک امتیاز برای سوریه بود زیرا این کشور همیشه نقش پیش رو در مبارزات ملت فلسطین داشت، همچنین سوریه چون یک زخمی در تصرف منطقه جولان از سوی رژیم صهیونیستی دیده بود، همیشه انگیزه برای مبارزه و مقابله با این رژیم را داشت.

بنابراین با انجام هجمه‌ای به‌دنبال تخریب نقش مثبت سوریه بودند و چون رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه دو سیلی محکم از مقاومت خورده بود به‌دنبال این موضوع بود که این فشار را بیاورد، حتی از طریق ترور مرحوم مغنیه هم نتوانست کاری مهمی انجام دهد، زیرا نیروهای ورزیده جدید جایگزین این افراد شدند.

حال بعد از چهار سال گذشته که می‌گفتند رژیم صهیونیستی در بحران سوریه هیچ نقشی ندارد، شاهد هستیم با ورود برخی از افراد مبارز و تروریست در سوریه، انتصاب این افراد به این رژیم بسیار روشن‌تر شده است، از این رو پیش بینی ایران در این رابطه دقیق بود.

از طرف دیگر قطعا باید برخی اصلاحات سیاسی در سوریه انجام شود و دموکراسی در این کشور باید عمیق شود و ما به این موضوع باور داریم و کسی نمی‌تواند منکر این تفکر شود، زیرا ایران از همه انقلاب های منطقه‌ای مانند انقلاب مصر، لیبی، تونس و بحرین حمایت کرده است و هیچ زمانی ایران از دیکتاتورها حمایت نکرده و در سوریه هم قطعا همین موضوع است و ما رفتار سوریه را به سمت دموکراتیک‌تر شدن حتما قبول داریم و این موضوع را با آن‌ها در میان گذاشته‌ایم تا پروسه عمیق شدن دموکراسی در سوریه انجام شود.

ازطرف دیگر این سؤال پیش می‌آید که آیا دموکراسی باید مبتنی بر رأی مردم باشد یا اینکه یک‌عده‌ای دموکراسی‌سازی کنند. ما هم‌اکنون با دو جریان مواجه هستیم. یک جریان بین‌المللی که به بهانه دموکراسی‌سازی به‌دنبال منافع خودشان بوده و کاری با نظامات بین‌المللی ندارند، به طور مثال در حوادثی که در اوکراین رخ داده است، اگر غرب شورش‌های صورت گرفته در این کشور را دموکراسی می‌داند، پس باید همه‌پرسی کریمه را هم بر پایه همین دموکراسی قبول کند.

یکی از موضوعات مربوطه به سوریه درباره نیروهای تروریستی است، این منافاتی ندارد که یک عده‌ای در داخل سوریه معترض باشند، اما نیروهای معترض هیچ زمانی اقدام به سر بریدن، شکافتن بدن اجساد و خوردن اعضای بدن این افراد را نمی کند. ما با معارضان ارتباط داریم و می‌دانیم که این گروه اهل این اقدامات نبودند.

به طور مثال داعش برای کشور سوریه نیست، زیرا بسیاری از اعضای داعش، بعثی هستند و از عراق به این گروه تروریستی پیوسته‌اند، از این رو وقتی رهبران این گروه را می بینیم، می‌فهمیم که آن‌ها سابقه بعثی دارند و دولت اسلامی شام و عراق ریشه اصلی به بعثی‌ها بر می‌گردد اما در فضاسازی‌های انجام شده با عنوان دولت اسلامی به اقدامات دیگری مشغول است، به طوری که حتی القاعده هم ارتباط با این گروه را نفی کرد، پس افراد این گروه همان آدم‌کش‌های عراق بودند که با حضور در سوریه تلفات ایجاد کرده‌اند.

این گروه‌ها جزو جریانی هستند که توفیق پیدا کردند تا در سوریه، زنجیره منافع غرب و رژیم صهیونیستی را تکمیل کنند.

نکته بعدی در این رابطه، افراد و مردم واقعی سوریه است که برخلاف گروه‌های تروریستی که پایگاه‌های کمی دارند، این مردم جزء مسیحیان، علویان،اهل تسنن با تمام گرایش‌ها و گروه‌های کرد هستند، که قطعا خواسته‌های این افراد به جای اقدامات خشونت‌بار و تروریستی، تقاضاهای مسالمت‌آمیز سیاسی است، زیرا ما با این گروه‌ها و این افراد ارتباط داریم و می‌دانیم خواسته آن‌ها چیست، از این‌رو مسیحیان از این موضوع ناراحت هستند که چرا کلیساهایشان در حال نابودی است.

در شرایط کنونی پیشنهاد ما این بود که در یک فضای سیاسی، سوریه با معارضه در داخل کشور به توافق برسد و نمایندگان تمام گروه‌‌ها شامل مسیحیان، علویان، سنی‌ها، کردها، دروز برای تصمیم‌گیری حضور داشته باشند و ایران قطعا پشتیبان یک وفاق ملی در سوریه بوده و هست اما به شدت مخالف این هستیم که با ایجاد هرج و مرج و با بهانه دموکراسی‌سازی اهداف دیگر را دنبال کنند.

ما به دوستانمان در منطقه گفته بودیم که ما لشگر کشی در بحرین را غلط می‌دانیم، زیرا با این اقدامات نمی‌توان در این کشور و سوریه دموکراسی ایجاد کرد، دموکراسی باید با رأی مردم باشد و این موضوع با لوله تفنگ محقق نمی‌شود. حال بعد از مدتی به عقلشان رسیده که به دنبال راه‌حل سیاسی بروند.

قطعا موضوع سوریه راه‌حل سیاسی دارد، اما متأسفانه کسی این موضوع را دنبال نکرد، هم‌اکنون هم که برخی کشورها مذاکراتی را مانند ژنو 2 برگزار می‌کنند بیشتر به‌علت رفع مشکلات ایجاد شده در جریان عملیات‌های نظامی است تا با این اقدام یک پرستیژ سیاسی برای خود ایجاد کنند و قطعا این مسئله را نمی‌توان با چیزهای دست‌ساز حل کرد و رفع آن نیازمند اقدامات اصولی است.

هم‌اکنون این سؤال پیش می‌آید که بعد از سه سال بحران‌افرینی در سوریه چه سودی عاید این کشورها شد، البته در جریان این مسئله، سوریه را تخریب کردند، اما در این مدت یک جریان تروریستی را در آنجا پرورش دادند و به مردم سوریه لطمه زدند.

بنابر این استراتژی جمهوری اسلامی کاملا دقیق بود که سوریه را نباید به‌عنوان محور مقاومت به بهانه دموکراسی تضعیف کنند، اما دموکراسی در سوریه باید عمیق شود و تحقق این موضوع در جریان مذاکرات سیاسی امکان‌پذیر است، از این‌رو متأسفانه این موضوع را نپذیرفتند و امروز متوجه شدند که بحران سوریه برایشان دستاوردی نداشته است.

با توجه این که رژیم صهیونیستی به‌علت تصرف اراضی و کشتن مردم، دشمن اصلی مسلمانان است، چرا جریان‌های تروریستی به‌ویژه القاعده خود را مسلمان می‌دادند به رژیم صهیونیستی حمله نکرده‌اند؟

این مسئله بسیاری مهمی است، زیرا در کارنامه این گروه‌ها و جریان‌ها یک حمله به این رژیم را ندیده‌ایم، اما به نظر من در مسئله تروریست‌ها چند عامل باید بررسی شود، نخست اینکه نقطعه شروع این جریان تروریستی در دهه قبل از سوی سرویس‌های غربی بوده، به طوری که در زمان حمله شوروی سابق به افغانستان یک جریانی با اسم و عنوان مجاهدت شکل گرفت ولی برای مبارزه با شوروی در این کشور پایه‌گذاری شد.

در این رابطه خانم بی‌نظیر بوتو پس از فشارهای وارد شده مبنی بر اینکه پاکستان علت اصلی تشکیل جریان تروریستی بوده گفت که تشکیل این جریان در نتیجه یک مثلثی ایجاد شده که یک ضلع آن آمریکا و انگلیس بودند که این جربان را طراحی و هدایت کردند، یک ضلع دیگر آن دو کشور عربی منطقه بودند که هزینه‌های مالی تشکیل این جریان را پرداخت کردند و ضلع سوم این مثلث هم پاکستان بود که اجرای آن را برعهده داشت از این رو این اظهارات از سوی یک عنصر با تجربه و سیاسی پاکستان مطرح شده بود و به نظر می‌رسد روند تشکیل این جریان همان گونه بوده است، از طرف دیگر ما در مسئله عراق همین حادثه را مشاهده کردیم که در پشت صحنه سرویس‌های غربی و برخی کشورهای عربی به این جریان‌ها کمک می‌کردند.

از طرف دیگر در گروه‌های تروریستی همه جریان‌های اسلامی نیستند، به طور مثال رهبران گروه داعش همه بعثی هستند و چون در جهان امروز مسئله مجاهدت در کشورهای اسلامی مهم شده، این گروه با این ابزار به‌دنبال جذب افراد است.

در این رابطه برخی جریان‌های اسلامی تندرو هم به‌دنبال کارهای تروریستی هستند و این موضوع را نمی‌توان نفی کرد. متأسفانه در تاریخ اسلامی همیشه چنین گرفتاری‌هایی وجود داشته و یک جریان معاویه مانندی بود که با جریان‌های خوارج متحد شده و امور را به هم پاسکاری می‌کنند، هم‌اکنون هم جریان‌های بین‌المللی صهیونیستی آمریکایی با دست افراد متحجر به‌دنبال کسب فایده هستند. حال اگر جریان‌های اسلامی به دنبال مبارزه هستند چرا با دشمن اول عالم اسلام مبارزه نمی‌کنند، چرا به‌جای برخورد با این موضوع، به جان مسلمانان با تفکرات و عقاید مختلف یک بار شیعه و یک بار علوی و یا صوفی می‌افتند.

حال این موضوع مطرح می شود که آیا تمام شعارهای آمریکا از زمان بوش برای مبارزه با تروریسم واقعیت داشته یا تحت این عنوان به‌دنبال امور دیگری بوده است، در این رابطه من معتقد هستم که آمریکایی‌ها علم مبارزه با تروریسم را برافراشتند اما پشت صحنه این اقدام از جریان‌های تروریستی استفاده ابزاری کردند، به طور مثال ما در عراق اسناد و فکت داریم که مقامات آمریکایی‌ در این کشورها با تروریست‌ها جلسه گذاشتند، که این موضوع نشان‌دهنده این است که امریکا قصد مبارزه با این جریان‌ها را ندارد که نتیجه این موضوع این شد که آمریکایی‌ها فکر می‌کردند که می‌توانند از تروریست‌ها استفاده ابزاری و تاکتیکی کنند، که قطعا این اقدام اشتباه استراتژیک و تاکتیکی است زیرا وقتی تفکری ایجاد و رشد پیدا کرد نمی‌توان با نیروی نظامی با آن مبارزه کرد.

در سفر اخیر من به یکی از کشورهای عربی منطقه به مقامات آن کشور گفتم که چرا شما در جریان جنگ عراق با ایران به صدام کمک کردید که‌ آن‌ها گفتند که یکی از اشتباهات ما کمک 40 میلیارد دلاری به صدام بود، همچنین این مقام عربی گفت که البته یکی دیگر از اشتباهات ما کمک به جریان‌های تروریستی در افغانستان بوده است. از این‌رو باید به این موضوع کرد که اگر کشورهای جهان فکر می‌کنند که با تروریزم می‌توانند برخورد تاکتیکی کنند، باید قبول کنند که دیگران هم می‌توانند با این جریان همین برخورد را داشته باشند.

در جنگ سه ساله سوریه شاهد کشته شدن افرادی بسیاری بوده‌ایم، سؤالی که مطرح می‌شود این است که چه کسی هزینه‌های این جنگ را دارد پرداخت می کند؟

این موضوع مسئله پنهانی نیست، زیرا برخی از مقامات کشورهای بزرگ غربی اعلام کرده‌اند که به معارضه چه میزان کمک کرده‌اند، البته آن‌ها می‌گویند که ما به معارضه کمک می‌کنیم و نمی‌گویند که به تروریست‌ها کمک می‌شود، اما کمک‌های ارائه شده به معارضه از سوی همان گروه‌های تروریستی جذب می‌شود.

از طرف دیگر مقدار زیادی سلاح به‌ویژه سلاح‌های پیشرفته در دست تروریست‌های سوری است که این موضوع نشان‌دهنده کمک‌های کشورهای پیشرفته در مسئله سلاح‌سازی به گروه‌ها است، البته شاید این کمک با یک واسطه داده شود اما معلوم است که این سیکل حمایتی از کجا تأمین می‌شود.

در منطقه هم برخی کشورها به کمک مالی و تسلیحاتی به این تروریست‌ها مشهور هستند، اما مهم این است که کشورهای غربی وقتی کمک می‌کنند یک آتشی را می‌افروزند، بعد چون خود قادر به کنترل آن نیستند آن را رها می‌کنند که در مسئله عراق هم همین روند رخ داد.

یکی از دوستان ما با آقای طالبانی رئیس‌جمهور عراق صحبتی داشت و وی در این دیدار می‌گفت وقتی که پاول لیست مراکز سلاح هسته‌ای عراق را به شورای امنیت داد، ما بعد از مدتی آن را بررسی کردیم و دیدم که از نقاط مطرح شده در آن لیست، یک گاوداری و طویله بود.

آمریکایی در این موضوع پروفسور هستند که بیایند منطقه را آشوب کنند و بعد به‌علت عجز در مدیریت امور بروند و این امور و مشکلات به گردن کشورهای منطقه می‌افتد.

در شرایط کنونی برخی اقدامات، دلایل و اظهارات برخی کشورهای منطقه برای حمایت معارضان سوری و تحقق دموکراسی در سوریه بسیار خنده‌آور است، زیرا خود این کشورها بویی از دموکراسی نبرده‌اند و این جوک قرن آخیر است که خود کشورهایی که به صورت امیری و پادشاهی مدیریت می‌شوند، این‌ها نگران سوریه شده‌اند، که این موضوع نشان‌دهنده اهداف پنهان این اظهارات و اقدامات است.

5 سرباز ایرانی از سوی یک گروه تروریستی در پاکستان ربوده شده، افکار عمومی هم‌اکنون مطالبه می‌کند که ایران تلاش بیشتری برای آزادی این افراد انجام دهد، مجلس چه طرحی برای تحقق این موضوع دارد؟

جنس این موضوع بیشتر جنبه امنیتی و سیاسی دارد و باید از دیپلماسی بیشتر استفاده کرد، ما تماس‌های بسیاری با مسئولان پاکستان داشته‌ایم و حتی را رئیس سنای پاکستان هم به صورت مفصل صحبت کردیم. از طرف دیگر تماس‌هایی با گروهک تروریستی برای آزادی این عزیزان برقرار شده و من به صراحت می‌گویم که ایران رابطه بسیار دوستانه‌ای با کشور مسلمان پاکستان داریم و با وجود تغییرات سیاسی همیشه روابط اقتصادی و سیاسی دو کشور وجود داشته اما همیشه به مقامات این کشور گفته‌ایم که نیروی امنیتی پاکستان نیروی قوی در منطقه است نباید طوری شود که جریان‌های تروریستی و اغتشاش‌گر بتوانند از سرزمین پاکستان استفاده کنند و روابط دو کشور را تحت الشعاع قرار دهد.

به هر حال این حادثه و حادثه‌های قبلی نگرانی‌هایی در ایران به‌وجود آورده و به صورت مرتبط مسئولان پاکستانی توضیح می‌دهند که این‌ها گروه‌های اشرار هستند و ما برخورد می‌کنیم اما انتظار ایران این است که نیروی امنیتی این کشور برخورد روشنی با این گروه‌ها بکند.

اخیرا به من گزارشی دادند که صحبت‌های مثبتی برای آزادی 5 مرزبان انجام شده و من امیدوارم که در چند روز آینده این به نتیجه برسد و ما حتما فشارهایمان را برای حل این موضوع به پاکستان می‌آوریم.




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.