Skip to Content

نمایش محتوا نمایش محتوا


شاعری لب دوخته! اما پرچم‌دار و سرودخوان آزادی


فرخی در ۲۳ سالگی، در مراسم عید نوروز، برخلاف شاعران مداح، شعری علیه حاکم یزد سرود و به او لقب «ضحاک» داد. حاکم وقت یزد، دستور داد تا لب های فرخی را با نخ و سوزن دوختند و او را به زندان افکندند.

به گزارش سرو ابرکوه به نقل از یزد رسا، میرزا محمد فرزند محمدابراهیم یزدی در سال (۱۳۰۶ ه ق) در یزد متولد شد. و همانجا به تحصیل پرداخت ولی نزدیک پایان تحصیلات مقدماتی در مدرسهء مرسلین انگلیسیهای یزد به علت روح آزادیخواهی و اشعاری که علیه اولیای مدرسه می سرود از آنجا اخراج شد.

با این ترتیب تا حدود سن ۱۶ سالگی تحصیل کرد و فارسی و مقدمات عربی را آموخت و سپس به های جدی بود در نوروز سال ۱۳۲۷ یا « دمکرات » کارگری پرداخت و از دسترنج خود امرار معاش کرد. در صدر مشروطیت از( ۱۳۲۸ ه ق) فرخی شعری تند، خطاب به فرماندار یزد ساخت. و در دارالحکومه خواند و ضیغم الدولهء قشقایی حاکم یزد دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند. و به زندانش افکندند.

تحصن مردم یزد در تلگرافخانهء شهر و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد. وزیر کشور این موضوع را شایعه ای خواند و آن را تکذیب کرد.

فرخی در اواخر سال (۱۳۲۸ ه ق )به تهران آمد. و با روزنامه های وقت به همکاری پرداخت مقالات و اشعار تند او که بعد از سال( ۱۳۲۷ ه ق) در تهران انتشار می یافت. برای او دشمن های فراوان به وجود آورد. در اوائل جنگ جهانی اول به عراق سفر کرد. و چون در آنجا مورد تعقیب واقع شد از بیراهه، با پای برهنه به ایران گریخت.در تهران قفقازیها به او تیراندازی کردند. اما از این مهلکه هم جان به در برد در کودتای اسفند (۱۲۹۹ ه ش) او یکی از کسانی بود که به زندان رفت و مدتی در باغ سردار اعتماد زندانی بود.

در (۱۳۰۰ ه ش) روزنامهء طوفان را انتشار داد. و روزنامه اش بارها توقیف و تعطیل شد. فرخی هنگام توقیف طوفان مقالات خود را با امتیاز روزنامه انتشار میداد طوفان در سال هشتم خود به مجله ای تبدیل شد اما این بار هم یک « پیکار » و « قیام » ،« ستارهء شرق » های دیگری به نام سال بیشتر دوام نکرد.

فرخی در دورهء هفتم قانونگذاری از یزد انتخاب شد. و به مجلس رفت و در آن دوره او و محمودرضای طلوع نمایندهء رشت اقلیت مجلس را تشکیل میدادند پس از پایان دورهء هفتم مجلس شورای ملی وی به آلمان رفت و مدتی به انتشار روزنامهء طوفان دست زد در سال (۱۳۱۱ یا ۱۳۱۲ ه ش) به ترغیب تیمورتاش که در برلن او را ملاقات کرد به ایران آمد و چندی بعد دستگیر و زندانی گردید.

در سال (۱۳۱۶ ه ش)در زندان به قصد خودکشی تریاک خورد اما توجه مأمورین زندان مانع مرگ او گردید در همان سال او را محاکمه و ابتدا به ۲۷ ماه زندان محکوم کردند در دادگاه تجدیدنظر مدت زندان وی به سه سال افزایش یافت و سرانجام در طی همان سه سال در بیمارستان زندان به سال (۱۳۱۸ ه ش) چراغ عمرش خاموش شد.

فرخی در ۲۳ سالگی، در مراسم عید نوروز، برخلاف شاعران مداح، شعری علیه حاکم یزد سرود و به او لقب «ضحاک» داد. حاکم وقت یزد، دستور داد تا لب های فرخی را با نخ و سوزن دوختند و او را به زندان افکندند. فرخی یزدی از این زمان به عنوان «شاعر لب دوخته» شهرت یافت. فرخی بعد از رهایی از زندان، به «تهران» رفت و در سال ۱۳۰۰ ه.ش، «روزنامه طوفان» را انتشار داد و مقالات تندی علیه «سردار سپه» نوشت و به دخالت انگلیسی ها در نظام حکومتی «ایران» اعتراض کرد. فرخی در اوایل «جنگ بین المللی اول» از تهران رهسپار «عراق» شد. چندی در آنجا بود. آنگاه به ایران بازگشت و هنگامه قرارداد «وثوق الدوله»، شعری علیه این قرارداد سرود که بر اثر آن، زندانی شد.
در «دوره هفتم قانون گذاری»، فرخی از یزد به عنوان نماینده مجلس انتخاب شد. اما، او در مجلس در «گروه اقلیت» قرار داشت و سرانجام، به سبب تهدید های جانی ای که می شد، به «آلمان» رفت و به جمع آزادی خواهان ایرانی پیوست. وی به دلیل تنگدستی و فشار های دولت، به ایران بازگشت و به وسیله «پلیس مخفی شهربانی تهران» دستگیر شد و در مهر ماه ۱۳۱۸ ه.ش، او را در زندان با آمپول هوا کشتند.
فرخی یزدی، روزنامه نویس و شاعر توانای ملی و سیاسی ایران است. او خود را عاشق آزادی می نامد و در تمام اشعارش از این عشق مقدس خود دفاع و حمایت می کند. مجموعه اشعار فرخی، سرود آزادی و برابری، پیکار با بیگانه پرستی و نادرستی، و اعتراض شدید به آنگونه سازمان های سیاسی و اجتماعی ای است که سیاست های استعماری امپریالیسم را بر دوش ملت ها تحمیل کرده اند.
فرخی که خود از طبقات پایین اجتماع برخاسته، از تهیدستان و ستمدیدگان حمایت می کند و جهان آرمانی خود را دنیایی برکنار از ظلم و بی عدالتی می داند و خویشتن را چنین معرفی می کند:


ما خیل گدایان که زر و سیم نداریم
هر مشکلی آسان شود از پرتو تصمیم
در راه تو، دل، خون شد و جانم به لب آمد
پابند جنون، دستخوش پند نگردد
چون سیم نداریم، ز کس بیم نداریم
اشکال در این است که تصمیم نداریم
چیز دگری لایق تقدیم نداریم
ما حاجت پند و سر تسلیم نداریم


معروف ترین شاعری که از دیار یزد برخاسته و در زمینه های اجتماعی، شهرتی بسیار یافته، فرخی یزدی است. تحول چشمگیری که این شاعر در غزل سرایی به وجود آورد، باعث شد تا قالب های شعر فارسی از نظر درون مایه، متحول گردید. همچنین، اندیشه های ضد استبدادی او و حمایتش از طبقات محروم جامعه، او را از نظر ارزش های سیاسی، اجتماعی و انسانی، در جایگاه والایی قرار می دهد که ستایش همگان را بر می انگیزد.

انتهای یپام/س*




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.


شهرستان ابرکوه شهرستان ابرکوه

استان یزد استان یزد