شناسه : 18087178

مصاحبه ای با دکتر سید مجتبی یاسینی


جامعه بیمار است و اما کسی نمی خواهد که وجود این بیماری را باور کند. جامعه ای خوب و سالم است که در آن روش فرزند پروری به پدر و مادر یاد داده شود شاغل بودن خانم ها باعث شده که بچه ها را به مهد کودک و سالمندان را به آسایشگاه بسپارند. خانه های بزرگ حیاط دار، اینک تبدیل به آپارتمانهای کوچک شده است

وبلاگ توفان یزد نوشت :

بیش از یکسال پیش مصاحبه نیمه تمامی با جناب آقای دکتر یاسینی در محل زایشگاه بهمن که به کلینیک روانشناسی تبدیل شده انجام دادیم، در روزهای بعد از قتل کودک مهریزی در مهریز بود، و اما فرصت نشد تا به ادامه مصاحبه بپردازیم و اما در صحبت های آن روز ایشان و صحبت هایی که بعد سرکار خانم ذوالفقاری انجام دادند، حوادث امروز جامعه و خودکشی ها را بنوعی پیش بینی شده بود.
بی مقدمه  به سراغ قسمت اول مصاحبه ای که ماهها پیش با دکتر یاسینی انجام شده می رویم.
جامعه بیمار است و اما کسی نمی خواهد که وجود این بیماری را باور کند.
بی مقدمه می پرسیم:
جامعه سالم و عاقل به چه جامغه ای می گویند!؟ و یا گفته می شود!؟
و دکتر یاسینی صریح و رک می گوید:
- من روانپزشک هستم، جامعه شناس نیستم.
- روانپزشک در واقع تنها فقط یک نیم نگاهی به جامعه دارد.
از دید یک روانپزشک، تعریفی برای آدم نرمال وجوذ ندارد.
- ما به عنوان روانپزشک، فقط بیماری را تشخیص می دهیم.
- مثل بیماری کبدی و قلبی و ریوی ...
- همه ما از زمانی که بدنیا می آییم، سعی می کنیم تا به سمت نرمال بودن و نرمال شدن پیش برویم و حرکت کنیم.
حال بعضی ها جلوتر حرکت می کنند و جلوتر می روند و بعضی ها عقب می مانند و عقبت تر می افتند
- یک تعبیر دیگر در جامعه وجود دارد، کسانی که در طیف اکثریت جامعه قرار می گیرند نرمال می باشند، و بطور مثال اگر که من یک لباس بپوشم که با آنچه در جامعه عرف است مغایرت داشته باشد، از حد نرمال تجاوز کرده ام.
- اگر جامعه را در قالب فرد و یا بعنوان یک فرد با جوامع دیگر مقایسه کنیم، ممکن است، جامعه ما غیر طبیعی باشد، و یا اینگونه نشان دهد.
- در هر جامعه الگوها و ارزشهایی حاکم است، در واقع تعملات، برخوردها و آداب هایی است که جامعه را با جوامع دیگر متفاوت می سازد.
- در علم پزشکی ، اگر رگ قلب گرفته باشد، تکلیف پزشک و جراح مشخص است، و راه حل درمان بیماری، آنژیو پلاستی و یا عمل باز قلب است، و در هر صورت بیمار با عمل، درمان می شود،
اما در علم جامعه شناسی و روانشناسی،  مسائل درمانی خیلی به مسائل فرهنگی گره خورده، و جواب روشن و راه حل واضحی برای درمان وجود ندارد، و مهمتر اینکه در هر فرهنگی نیز شیوه رمان فرق می کند.
- الان روانشناسان  در ایران، و  در دانشگاه هایی که مورد قبول و تائید دولت می باشد تحصیل می کنند، ولی از منابع غربی، که گاه با فرهنگ ما تناسبی ندارد استفاده می کنند، و حال با اطلاعاتی که ازین کتاب ها داریم، شاهد موفقینت های خود نیز هستیم!!
- گاه افسردگی و بیماری روانی بدون دارو نیز درمان می شود، البته با کمک اعتقادات و احساسات مذهبی، ولی در غرب ازین روش، استفاده چندانی نمی شود
- عملکرد افراد در مقابل استرس و تنش با هم متفاوت است و فرق می کند.
** می پرسیم:
چرا مردم در جامعه و در مقابل کوچکترین حادثه ای فحش و ناسزا می دهند. چرا اینقدر در خیابانها موقع رانندگی بوق می زنند و پرخاش می کنند؟
- همه اینها بخاطر استرس است.
- باید استرس در افراد جامعه کم شود.
- این مسائل زمینه ها و ریشه های مختلفی دارد. 
** چه تعریفی از یک فرد دیوانه  وجود دارد و بعبارتی ساده تر، دیوانه کیست!؟
- کسی که ارتباطش با واقعیت بیرونی قطع شده باشد، قضاوت درستی نسبت به مسائل پیرامون خود نداشته و نسبت به بیماری خود آگاهی نداشته باشد. و همه این خصوصیات در او جمع باشد، آنگاه ممکن است تشخیص بدهیم که او دیوانه است.
- در وجود هر فردی سه معلقه وجود دارد.
خواهش های نفسانی، که از بدو تولد همراه انسان می باشد، مثل تشنگی و گرسنگی و ..
وجدان، زمانی که انسان بزرگ می شود، وجدان او نیز بهمراهش بزرگ می شود.
من یا «خود»، اگر «من» من قوی باشد، انسان خوب تربیت شده و مثبت می شود.اگر من «من» در انسان ضعیف باشد، انسان بد بزرگ و بد تربیت می شود.
و اما اینکه کدام من در فرد پیروز بشود، بستگی به خود فرد دارد.
** آیا شهوت باعث دیوانگی می شود!؟
- از نظر علمی این مسئله مورد قبول نیست.
- ما یک جنونی داریم به نام جنون جوانی، این بیماری در یک سن خاص، با شرایط روحی روانی خاصی ایجاد می شود.
- صرفا غرایز جنسی باعث بیماری روانی نمی شود.  بیماری روانی باید همه قطعاتش جور باشد.
- همه ما ممکن است که شیرینی بخوریم، ولی همه ما دچار بیماری دیابت نمی شویم.
** چرا بعضی از آدمها موجب آزار دیگران می شوند؟
- کسی که موجب آزار روحی و جسمی و جنسی دیگران می شود، وجدان ندارد.حتی کسانی که حیوانات را آزار داده و باعث اذیت و آزار حیونات نیز می شوند، وجدان ندارند.
** چه چیزهایی باعث شکل گیری شخصیت انسان می شود!؟
- یکی ذات افراد و یکی شرایط!
- ذات افراد به خصوصیات بیولوژیکی، و خصوصیات فردی بستگی دارد، و شرایط هم که به محیط زندگی و پرورش و زمان برمی گردد.
متولدین امروز با متولدین سی سال و حتی ده سال پیش تفاوت دارند، چرا که زمان و شرایط و محیط عوض شده و تغییر کرده است.
- تعریف ابن سینا از ذات به بلعمی و سودایی بودن باز می گردد، که فرد یا بلعمی است و یا سودایی.
- ذات بچه ها با روش تربیت پدر و مادر شکوفا شده و پرورش می یابد.
- بعضی ها دارای ذات شیشه ای می باشند که بمرافبت بیشتری نیاز دارند، بعضی ها ذات عروسک چدنی، که هر بلایی هم بر سرشان بیاید خوب می مانند.
- جامعه ای خوب و سالم است که در آن روش فرزند پروری به پدر و مادر یاد داده شود.
** چکنیم که در جامعه استرس کم شود!؟
- استرس ها دو نوع است
درونی و بیرونی.
- من ذاتا استرس دارم.  استرس اینکه دیگران با من چه برخوردی دارند
- در تمام دنیا کارگاههای وجود دارد که استرس کار را مدیریت می کند، مثلا استرس اجتماعی یا استرس خانوادگی
- استرس جزئی از زندگی ما است. مثلا تعطیلات استرس زا است. بازنشستگی باعث استرس می شود وهمه اینها با برخورد درست حل می شود.  ما باید روش درست برخورد کردن بامسائل را بلد باشیم. پدر ومادر باید همیشه خوب عمل کنند. بچه ها خوب تربیت شوند تاتوان نه گفتن را داشته باشند. باید روی بچه ها خوب سرمایه گذاری شود
- تغییرات سریع تکنولوژی مثل موبایل و کامپیوتر باعث شده انسانها از هم دورشوند. تعامل و احساس بین انسانها کم شده. مامجبورهستیم خودمان را با شرایط وفق دهیم. پایه زندگی ما تکنولوزی شده، و  مهارتهای ارتباطی ما با وسایل جدید کاهش پیدا کرده است. - تکنولوژی باعث شده آدمها از هم دورشوند. تبادل بین افراد کم شود. احساس بین افراد کم شود. تعاملات در زندگی غربی کم شده و در ایران ما در حال کم شدن است.
- پر کردن خلاء در آنجا بوسیله ارتباط با حیوانات پر می شود، و این خطر دارد کم کم به محیط جامعه ایران نیزسرایت می کند.  
- باید فرهنگ عاطفه غنی در ایران بوجود بیاوریم.
- شاغل بودن خانم ها باعث شده که بچه ها را به مهد کودک و سالمندان را به آسایشگاه بسپارند. خانه های بزرگ حیاط دار، اینک تبدیل به آپارتمانهای کوچک شده است.
- فرهنگ ما فرهنگ عینی می باشد. یعنی همه چیز را به چشم می بینیم و قضاوت می کنیم. مثلا وقنی بچه ای تب می کند مادرش او را پرستاری می کند و تا صبح نیز بالای سرش می ماند و بیدار است ولی افسرده گی صدا ندارد و ممکن است ماهها و سالها طول بکشد تا مادر متوحه افسردگی فرزندش گردد.
- کسی که پایش بشکند اطرافیان مواظبت بیشتری از او می کنند چون پای شکسته  و عدم توانایی در راه رفتن او را به چشم خود می بینند.
- یک بیمار زنی داشتیم که سال ها مراجعه و مدام گریه می کرد و از درد خودش می گفت و شوهرش می خندید و به حرف و درد او توجه نداشت و با تمسخر می گفت:« مگر روح هم مریض می شود؟» تا اینکه کم کم خود او نیز دچار این بیماری روحی که نوعی افسردگی بود شد، و اونموقع بود که فهمید همسرش سالها چه عذابی می کشیده و کسی به بیماری او توجهی نمی کرده است
- مردم آگاهی خوبی نسبت به این بیماری ها ندارند. این مسئله باید بنوعی در بین مردم جا بیفتد و افراد جامعه، آنهایی که بنوعی دچار بیماری های روحی و روانی می باشند بدنبال درمان دردهای خودشان بروند.
ادامه دارد.....
و این شروع یک بحثی طولانی است که برای ادامه اش دوباره پای صحبت های جناب آقای دکتر یاسینی خواهیم نشست.....
تبصره اول: