شناسه : 16916075
چه کسی «حاج قاسم» را به یاد «حاج همت» می انداخت؟
چند صباحی است، حال و روز شهرمان بوی روزهای دهه شصت را می دهد. باز هم شهید و تشییع جنازه اما این بار دیگر گمنام نیستند و بچه هایشان را بزرگ تر از چند روز و شاید چند سال نمی یابی. چقدر حالمان خوب است که باز هم محله هایمان عطر خون پاک شهیدان را گرفته و خون تازه است که در شریان ما جریان پیدا کرده است.
وبلاگ خبری وتحلیلی تفت نوشت :
«بار ديگر صداي "هل من ناصر" امام عشق در دل تاريخ بلند است. هر آن كس در هر زمان و در هر جا به اين صلا لبيك گويد، كربلايي است و كربلا ميزان عشق است و اهل الله را از اغيار جدا ميكند. كربلا، آغوشت را بگشا، حزب الله به سوي تو ميآيد. پيكر تاريخ، بيخون خدا _ ثار الله _ مردهاي بيش نيست و سر مبارك امام شهيد بر فراز ني، رمزي است بين خدا و عشاق، يعني اين است بهاي ديدار و به راستي مگر محبت آنان در چيست؟ در محبت حسين. محب حسين محبوب خداست و كدام راه از اين نزديكتر؟» (شهید سید مرتضی آوینی)
سال هایی نه چندان دور مردانی بودند که برای دفاع از مرزهای عشق و ایمان جان خویش را فدا کردند و سال ها بود که هر از چند گاهی استخوان های نصفه و جامانده آنان بر زمین را از دل خاک بیرون می کشیدیم و روی دست می بردیم تا حاجت روا شویم؛ اما چند صباحی است که حال و روز شهرمان بوی روزهای دهه شصت را می دهد. باز هم شهید و تشییع جنازه اما این بار دیگر گمنام نیستند و بچه هایشان را بزرگ تر از چند روز و شاید چند سال نمی یابی. چقدر حالمان خوب است که باز هم محله هایمان عطر خون پاک شهیدان را گرفته و خون تازه است که در شریان ما جریان پیدا کرده است.
سال هایی نه چندان دور مردانی بودند که برای دفاع از مرزهای عشق و ایمان جان خویش را فدا کردند و سال ها بود که هر از چند گاهی استخوان های نصفه و جامانده آنان بر زمین را از دل خاک بیرون می کشیدیم و روی دست می بردیم تا حاجت روا شویم؛ اما چند صباحی است که حال و روز شهرمان بوی روزهای دهه شصت را می دهد. باز هم شهید و تشییع جنازه اما این بار دیگر گمنام نیستند و بچه هایشان را بزرگ تر از چند روز و شاید چند سال نمی یابی. چقدر حالمان خوب است که باز هم محله هایمان عطر خون پاک شهیدان را گرفته و خون تازه است که در شریان ما جریان پیدا کرده است.
«بگذار اغيار هرگز در نيابند و فرداي روشن ما را در حضور امروز بچههاي ما نبينند. بچههاي ما امروز در تظاهرات و هيئتها و روضهخوانيها بزرگ ميشوند و شير مادر را مخلوط با اشك هاي حسيني ميمكند و عشق حسين (ع) با جانشان آميخته ميگردد و آيندهي انقلاب را تا فرداهاي دور و حكومت جهاني عدل در سراسر كرهي زمين استمرار ميبخشند».
محمدحسین محمدخانی متولد 1364 از نخبگان یزدی و مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد یزد بود که چند روز پیش در دفاع از حرم حضرت زینب (س) و در مقابله با نیروهای تروریستی و تکفیری به درجه رفیع شهادت نائل شد. وی مسئول هیأت علمدار حسین(ع) یزد و از فعالان ستاد تدفین شهدای گمنام در دانشگاه آزاد بود که هنوز طنین روضه ها و مداحی های او در گوش جوانان شهر نجوا می کند. این شهید عزیز یک کودک ۸ ماهه به نام امیر حسین نیز از خود به یادگار گذاشته است.
یکی از دوستانش در فراق او می گوید:
«کربلا بودیم داشت از خاطرات بچه های حزب الله لبنان می گفت و رسید به اینجا که گفت: یکی از فرمانده های حزب الله تعریف کرده که من بیست ساله لبنانم و کربلا نرفتم، ( من یه لحظه خودمو گذاشتم جای اون مرد خدا و از خودم پرسیدم آیا حاضرم بیست سال دوری از حرم ارباب را تحمل کنم یا ...) دلم نیومد این سؤال رو از محمدحسین نپرسم؛
پرسیدم؛ چطور میشه بیست سال کربلا رو ندید؟
خاطرم هست که گفت؛ منم همین سوال رو ازش پرسیدم...
پرسیدم چه جوابی بهت داد؟
گفت؛ بهم گفت آدم باید ببینه وظیفه ش چیه و به اون عمل کنه، وظیفه من توی این بیست سال این بوده که از دینم دفاع کنم و جلوی اسرائیل بجنگم، توهم برو وظیفه ات رو بشناس و بهش عمل کن…».
او به خوبی وظیفه اش را شناخت و در حالی که مأمور انتقال گردانی از تیپ فاطمیون برای رویارویی با داعشیان بود، مورد اصابت قرار گرفت و به آرزویش رسید و دوشنبه گذشته، پیکر مطهرشدر جوار مزار عموی شهیدش «ولیالله محمدخانی» به خاک سپرده شد. ولیالله محمدخانی نیز دوم اسفندماه سال 64 در عملیات کربلای هشت و در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید.