Skip to Content

گفتگوی اختصاصی یزد بانو با خواهر شهید محمد کاظم ابوترابی زارچ

" مروارید حور" روایت خواهری که شهادت برادر را به یاد ندارد


راضیه ابوترابی زارچ با جمع آوری خاطرات برادر شهیدش محمد کاظم ابوترابی زارچ و مصاحبه با همرزمان برادر، کتاب مروارید حور را با همکاری ناجا منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار یزدبانو،راضیه ابوترابی زارچی خواهر شهید محمد کاظم زارچی( شهید بخش زارچ یزد) دارای مدرک زمین شناسی است.او شهادت برادر را به خاطر ندارد ولی 20 سال پس از شهادت برادر به این فکر می افتد که خاطراتش را برای خود و خانواده جمع آوری و حفظ کند. شهید محمد کاظم زارچی متولد 1343 بود که در دوران دبیرستان به جبهه ها رفت و توانست جهاد فی سبیل الله و تحصیل علم را در کنار هم انجام دهد و در جبهه دیپلم خود را به پایان برساند. او پس از اخذ دیپلم در نیروی انتظامی استخدام شد و تصمیم به ازدواج گرفت.عملیات قدس پنج آخرین عملیاتی بود که محمد کاظم را برای همیشه جاودان کرد و این شهید در پنج مرداد 1364 به فیض شهادت نایل آمد. از او یک فرزند دختر به یادگار مانده است که نامش را بنا به وصیت پدر زهرا گذاشتند. مسئول دسته گروهان جندا... بود درعملیات قدس5 . با اینکه قسمتی از دست خود را بر اثر اصابت تیر ازدست داده بود ولی با شور و عشق فراوانی که داشت حاضر نبود به پشت جبهه انتقال یابد . او همچون مولایش حضرت ابوالفضل (ع) به نبرد با دشمن ادامه داد تا اینکه با زمزمه السلام علیک یا اباعبدا...به طرف کربلای معلی طواف عشق نهاد و مرغ جانش بر گلدسته های حرم آقا جای گرفت . اینک به سراغ خواهر شهید راضیه ابوترابی رفتیم تا از انگیزه وی درباره چاپ کتاب خاطرات برادر با عنوان" مروارید حور" بیشتر بدانیم.   یزدبانو: چه عاملی و انگیزه ای باعث شد تا کار جمع آوری و ثبت خاطرات برادر را آغاز کنید؟ در سال 1384 اولین کنگره سرداران و 4000 شهید استان یزد برگزار می شد و من چند ماه قبل از آن به این فکر افتادم تا خاطرات برادر شهیدم را ابتدا از اعضای خانواده یعنی پدر و مادر شروع کنم .بنابراین با ضبط صوت کوچکی که در اختیار داشتم صدایشان را ضبط کردم و سپس مطالب را روی کاغذ پیاده کردم و تایپ کردم.وقتی فهمیدم ستاد بزرگداشت شهدای استان خاطرات را جمع آوری می کند به آنجا مراجعه کردم که نوارها را از من تحویل گرفتند.   یزدبانو: آیا با همرزمان شهید هم تماس گرفتید؟ کم کم به این فکر افتادم تا از طریق خاطرات شهید که عادت داشت روزانه آن را از سال 61 تا 64 در سررسیدها و دفترچه های کوچکی یادداشت کند، اسامی دوستانش را پیدا کنم.چند نفر از دوستانش را پیدا کردم که به مدارج بالا رسیده بودند و خیلی از جمع آوری خاطرات شهید استقبال کردند که در کتاب منتشر کرده ام. چند بار به خارج از استان هم برای پیدا کردن دوستان شهید مسافرت کردم که حاصل آن پیگیری چاپ کتاب خاطرات برادرم بود که توسط یکی از همرزمانش صورت گرفت. در خاطرات شهید اسامی برخی رزمندگان بود که در همان عملیات همراه شهید بودند و هم اکنون از دور آنها را می شناسم ولی فرصتی پیش نیامد تا درباره خاطرات برادرم از آنها بپرسم که امیدوارم در آینده ای نزدیک برای چاپ دوم کتاب این فرصت پیش بیاید.   یزدبانو: کتاب دارای چه بخش هایی است؟ اول در مورد زندگینامه شهید مطلبی آورده شده و سپس دست نوشته های شهید، دلنوشته های خودم و خاطرات دوستان نوشته شده است و در پایان شماری از عکس هایی که شهید در جبهه و در مکانهای مختلف منتشر شده است.   یزدبانو: درباره زندگی شخصی شهید هم بفرمایید: شهید چند ماه قبل از شهادت ازدواج کرد و در آخرین عملیاتی که منجر به شهادت او شد همسرش چهارماهه باردار بود و برادرم در شب عملیات در دست نوشته ای که از او به یادگار مانده است نوشته بود اگر فرزندم پسر بود و من شهید شده بودم نام من را برایش انتخاب کنید و اگر دختر بود یکی از القاب حضرت فاطمه(س) باشد.دخترش هیچ گاه روی بابا را ندی و پنج ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد.اکنون دخترش هم ازدواج کرده و یک فرزند دختر دارد.از چاپ کتاب خاطرات پدر خیلی استقبال کرد.   یزدبانو: بعد از اینکه خاطرات را جمع آوری کردید برای چاپ به کجا مراجعه کردید؟ جمع آوری خاطرات سه سال طول کشید و ابتدا به بنیاد شهید مراجعه کردم که پس از گذشت سه سال با وجود اینکه در اولویت انتشار قرار داشت ولی چاپ نشد که مطلب را با توجه به اینکه محمد کاظم شهید ناجا هم بود به نیروی انتظامی تحویل دادم و پس از گذشت دو سال و انجام مراحل مقدماتی چاپ در اردیبهشت امسال(1392) در قطع رقعی  به چاپ رسید.   یزدبانو: آیا کار دیگری را در دست اقدام دارید؟ تصمیم گرفته ام خاطرات مادران شهدا ی زارچ را منتشر کنم که چند ماهی است شروع کرده ام ولی چون دست تنها هستم طول می کشد.   یزدبانو:قسمتی از وصیتنامه شهید را به خاطر دارید؟ ای خدا که تا کنون پشتیبان این انقلاب و رزمندگان اسلام بوده ای و امدادهای غیبی ات هر لحظه در جبهه ها دیده شده است؛ نظر لطف و کرمت را بر این انقلاب افزون نما.از خانواده ام می خواهم بعد از شهادت من صبر و استقامت پیشه کنند و هر موقع خواستند گریه کنند بر مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش  به خصوص جوان عزیزش علی اصغر بگریند و خدای نکرده باعث نشوند اجر خود و شهید را کمتر کنند. با استقامت و پایداری اسوه و الگو باشید تا مشت محکمی بر دهان یاوه گویان و ضد انقلابها باشد و بدانید با شهادت من چیزی را از دست نداده اید بلکه خیلی چیزها را بدست آورده اید.   گفتگو: زهرا صبوحی            



Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.


ویژه زنان ویژه زنان

نکات خانه داری نکات خانه داری