Skip to Content

روایتی از رویاهای صادقه یک مادر شهید / قسمت اول

امام خمینی (ره) هم ایستاده و تک تک شهیدانش را صدا می زند تا به محضر امام حسین(ع) و امام زمان(ع) برسند....


مادر شهید اکرمی از شهدای شهرستان بافق می گوید: بعد از شهادت فرزندم از طریق خواب و رویای صادقه با پسرم مرتباً در ارتباطم.

به گزارش یزدبانو؛ شهید اکرمی یکی از شهدای شهرستان بافق بوده که مادر وی چندسالی است در فراق او و همسرش زندگی می کند. وی همچنین خواهر شهید خلیل آواره از شهدای استان یزد و فرمانده جنگ در دفاع مقدس می باشد. این مادر بزرگوار می گوید: بعد از شهادت فرزندم از طریق خواب و رویای صادقه با پسرم مرتبا در ارتباطم. به همین منظور پایگاه اطلاع رسانی سپاه الغدیر چند مورد از رویاهای صادقه این مادر شهید را در سه قسمت به تحریر در آورده که خواندن آن خالی از لطف نمی باشد. روایت اول / بعد از شهادت فرزندم، شش ماه بود که خبری از او نداشتم. شهید پورسلطانی – از شهدای شهرستان بافق – که شهید شد بر سر مزارش رفتم و به او گفتم: اگر تو شهیدی و راست می گویند که شهید نزد امام حسین (ع) است، من شش ماه است که پسرم را ندیده ام، امشب باید خواب فرزندم را ببینم ! چند شب بعد – شب جمعه - در عالم خواب دیدم که در همان مکانی که فرزندم بعدها در آنجا – گلزار شهدای امامزاده عبدالله بافق - به خاک سپرده شد، از طریق راهی به زیرزمین رفتم. دیدم سه شهید اول شهرستان بافق آنجا شادمان ایستاده اند. گفتم: پس پسر من کجاست؟ گفتند: همین حوالی است. گفتم چه شده؟ گفتند: شهید پورسلطانی آمده که همه ما را نزد اباعبدالله (ع) ببرد. گفتم: مگر از آن زمان تا به حال هنوز پیش امام حسین (ع) نرفته اید، چطور می گویند که شهدا نزد امام حسین(ع) هستند. گفتند: ما همراه علی اکبر امام حسین (ع) بوده ایم. چند لحظه بعد دیدم که پسرم و 18 شهید دیگر آن زمان بافق همراه شهید پورسلطانی با وضعی آراسته و مرتب آمدند. به پسرم گفتم: چرا هنوز خدمت سیدالشهدا (ع) نرفته اید. گفت: مادر ناراحت نباش، نزد حضرت علی اکبر (ع) بوده ایم، بی بزرگتر که نمی شود جایی رفت، امشب شهید پورسلطانی آمده و بزرگتر ما شده و قرار است به صف و با انضباط خدمت امام حسین(ع) برویم. شهید پورسلطانی نزدیک من آمد و گفت: این راهرو به سمت امامزاده عبدالله (ع) می رود، آنجا امام حسین (ع) و 72 تن یارانش و امام زمان (عج) نشسته اند، امام خمینی (ره) هم ایستاده و تک تک شهیدانش را صدا می زند تا به محضر امام حسین(ع) و امام زمان(عج) برسند. به شهید پورسلطانی گفتم: من هم می خواهم بیایم. گفت: نه من اجازه بردن شما را ندارم. گفتم: درست است که شما شهیدید اما من هم مادر شهیدم. گفت: غصه نخور نوبت شما هم می رسد. بعد از این خواب به مادرم گفتم: نمی خواهی اجازه دهی برادرم – شهید خلیل آواره - به جبهه رود؟ همه شهدا نزد امام حسین (ع) هستند. از آن پس خلیل سه چهارسالی در جبهه بود و آنجا فرمانده عملیات ها بود. پایگاه اطلاع رسانی سپاه الغدیر استان یزد  



رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.


ویژه زنان ویژه زنان

نکات خانه داری نکات خانه داری