روایتی از بانوی مازندرانی که شهید حججی روزگارش را تغییر داد
به گزارش یزدبانو به نقل از فارس از شهرستان ساری، همواره در اطراف خود خبرهایی از تغییر مسیر زندگی برخی افراد شنیدهایم که حتی در باورمان نیز نمیگنجد؛ این گزارش قصه زندگی زنی است که با دیدن شهید محسن حججی در عالم رؤیا، صراط زندگیاش به کلی تغییر یافت.
چند صباحی است که در رسانه ملی نیز با پخش برنامه «از لاک جیغ تا خدا» با چنین افرادی آشنا میشویم؛ سوژه مطلب پیشرو نیز یکی از همان موارد جذاب و خواندنی است.
مشروح صحبتهای این بانو را در زیر میآوریم.
* همسرم بیغیرت نبود
در گذشته ظاهرم به گونهای بود که از پوشش ظاهری خوبی برخوردار نبودم و میتوانم بگویم به معنای واقعی یک بدحجاب بودم.
در پوششم از رنگبندیهای متنوع استفاده میکردم، به گونهای که جذاب و مورد پسند دیگران باشد، همواره با خود میگفتم داشتن حجاب، هنر نیست، اگر این گونه در جامعه حاضر شوند و با وجود نگاههای هیز نامحرمان در امان بمانند، این هنر است.
همسرم راضی به این پوشش نبود و واقعاً ناراحت بود، این من بودم که به او تحمیل میکردم که بدحجاب باشم، شوهرم بیغیرت نبود اما از درون میشکست.
* باحجابها را به سُخره میگرفتم
32 سال سن دارم و خدا را شکر میکنم که امروز میتوانم بگویم که یک محجبه هستم؛ حالا هم وقتی بدحجابیها را میبینم به خودم جرأت نمیدهم کسی را نصیحت کنم یا عقایدم را به او تحمیل کنم.
دو پسر 14 و 16 ساله دارم که حاضر نمیشدند در جمعها همراهم باشند و یک دختر 3 ساله دارم که لباسهایش را با خودم سِت میکردم و ناخواسته عقایدم به او تحمیل میشد.
همیشه فکر میکردم حجاب عقبماندگی و تحجر است و باحجابها را به سُخره میگرفتم؛ الان خودم به درد آنها دچار شدم و بعد از باحجاب شدن مورد تمسخر قرار میگیرم.
روزی که میخواستم محجبه شوم، حقیقتاً خجالتزده بودم که این ناشی از حال و روز گذشتهام بود.
فروشنده لوازمالتحریر هستم، بعد از اینکه باحجاب شدم برخی از آشنایان مرا نمیشناختند، واقعاً حجاب به سلاحی برای حفظ من تبدیل شد.
* شب چهارم محرم
در محرم امسال، اتفاقی، مسیر زندگی مرا تغییر داد، هیچ شناختی نسبت به شهدای مدافعان حرم نداشتم و بر این باور بودم که آنها خودخواه هستند که از خانواده خود میگذرند تا در کشوری دیگر کشته شوند؛ تا اینکه شبی به یکی از شهدای مدافع حرم وقتی در حال ذبح او بودند، توهین کردم.
شب چهارم محرم در عالم خواب دیدم چند تا خانم محجبه، چادری را به من هدیه کردند، حیران از خواب برخاستم، دوباره به خواب رفتم، باز هم همان خانمها را دیدم که مقنعه سرم گذاشتند و پیشانی مرا بوسیدند، نسبت به این کارشان معترض شدم، باز هم از خواب بلند شدم، رفتم خواب را برای همسرم تعریف کنم اما شنیده بودم که خواب بد را تعریف نمیکنند.
خوابیدم تا اینکه صبح از خواب بیدار شدم اما باز هم متقاعد نشدم که این خواب بد را برای کسی تعریف کنم.
* صبح روز پنجم محرم
ساعاتی از صبح نگذشته بود که باز هم خواب به سراغم آمد، اینبار در خواب، شهید مدافع حرم محسن حججی که پرچمی به دستش بود را دیدم، خودش را معرفی کرد و گفت: آرزویم شهادت بود، من سرم رفت تا روسریات نرود، اگر حجابت را رعایت کنی نزد خدا عزیز میشوی و ... .
قبل از این خواب اصلاً شهید حججی را نمیشناختم، در فضای مجازی به دنبال نامش رفتم تا اینکه عکسهای بیسر او را دیدم، زندگیاش را مطالعه کردم و صحبتها و نگرانیهایش را در مورد حجاب شنیدم.
پس از شناخت کامل شهید، منقلب شدم و دیگر اشک امانم نمیداد، خواب را برای همسرم تعریف کردم و گفتم: «میخواهم چادری شوم». همسرم گفت: «اگر میخواهی مدت کوتاهی به طور احساسی چادر بگذاری و دوباره از کار خودت پشیمان شوی، این کار را اصلاً انجام نده».
همچنان در پی تعبیر کردن خوابم بودم و احساس میکردم تعبیر خوابم این است که باید چادری شوم.
* تصمیم نهایی
همسرم مرا از چادری شدن منع میکرد، بین دو راهی بودم که اینبار در همان روز مجدداً در عالم رؤیا شهید حججی را دیدم، هدیهای به من داد که با پارچه سبزی آن را پوشانده بود، وقتی که پارچه را کنار زدم، سر بریده او را دیدم، با وحشت از خواب بلند شدم و در همان لحظه تصمیم نهاییام را گرفتم که هر طوری شده باید چادری شوم.
بدون اینکه آرایش کنم به فروشگاه حجاب که نزدیک محل کارم بود، رفتم تا چادر و مقنعه بخرم، فروشنده مرا نشناخت، وقتی خودم را معرفی و خوابم را برای او تعریف کردم، خیلی خوشحال شد.
بعد از این ماجرا پوستر شهید را به شیشه مغازهام زدم، هر کسی اگر حرف یا طعنهای میزد، دلم میخواست با تمام وجودم از شهید حججی دفاع کنم.
همسرم یک روز از من حمایت میکرد و یک روز نیز به دلیل حال و روز گذشتهام سکوت میکرد، این در حالی بود که دیگر به فرزندان، همسرم و مال دنیا تعلق خاطر گذشته را نداشتم.
* عزم سفر
یک روز همسرم پیشنهاد داد تا با هم به شهر شهید حججی «نجفآباد» برویم، چند نفر از آشناها هم راغب شدند که با ما بیایند، در خبرها آمده بود که قرار است پیکر شهید حججی را به اصفهان بیاورند.
35 نفر آماده رفتن به اصفهان شدیم، همسر و پسرم نیز تصمیم گرفتند به مراسم پیادهروی کربلا بروند.
عازم سفر شدیم، وقتی رسیدیم، دیگر آرام و قرار نداشتم و بیتابانه سراغ مزار شهید حججی را گرفتم، از جمع جدا شدم و دوان دوان به سوی مرادم گام برداشتم، از ورود به بارگاه جلوگیری میکردند، در صف انتظار بودم، از نردهها بالا رفتم تا اینکه قبر او را دیدم.
* وصال یار
با اشک و ناله از آنها خواستم تا بگذارند به کنار قبر بروم، سنگ قبری که تازه آن را نصب کرده بودند، ابتدا اجازه نمیدادند بروم، اما با اصرار نزدیک مزار شهید شدم، به شهید حججی گفتم دیگر حرفهایت را عملی کردم، از این پس خودت محافظتم کن.
بعد از زیارت او احساس میکردم سبکبال شدهام و هیچ نگاه بدی دور و برم نیست، در همان اوضاع ناگهان از حال رفتم و بعد از مدتی به هوش آمدم، همه نگران بودند که نکند جانم را از دست داده باشم، بار دیگر در را باز کردند، باز هم با دلی سیر زیارتش کردم.
خادم بارگاه از ما برای ماندن دعوت کرد، به خانهای دعوت شدیم که واقعاً حس آرامش خاصی به ما داد، با نهایت عزت و احترام با ما رفتار میکردند.
پرسیدم چرا ما را دعوت کردید، پاسخ داد یکی از اقوام شهید حججی هستم، به این درک رسیدهام که اگر محسن کسی را دعوت کند، آبروی او را هم میخرد.
دیگر پس از این اتفاقات شهدا خیلی برایم عزیز شدهاند، از حال و روزم خیلی راضی هستم اما از گذشتهام اصلاً... .
انتهای پیام/ص
مطالب مرتبط:
ویژه زنان
- خانهای برای نفسکشیدن بدون ویروس و بیماری! (باز کردن در صفحه جدید)
- برگزاری رزمایش الی بيت المقدس به مناسبت هفته بسیج در یزد (باز کردن در صفحه جدید)
- آزادی مادر در بند با کمک فرزند شهیدِ یزدی (باز کردن در صفحه جدید)
- نفرات برتر مسابقات اسکواش بانوان یزد معرفی شدند (باز کردن در صفحه جدید)
- اقتداری اولین بانوی ایرانی فاتح جهان در اسکواش (باز کردن در صفحه جدید)
- بیشاز ۵۰۰ زوج یزدی در انتظار وام ازدواج (باز کردن در صفحه جدید)
- «زن دلخواه خدا» یا «زن مدنظر غرب» (باز کردن در صفحه جدید)
- مطب پزشک متخلف زنان و زایمان در یزد پلمب شد (باز کردن در صفحه جدید)
- قیمت پوشاک در یزد تغییری نداشته است (باز کردن در صفحه جدید)
- حضور استاندار در منزل مدیرمسئول یزدبانو (باز کردن در صفحه جدید)
- بهرهبرداری از ۲۹ واحد بهداشتی در یزد (باز کردن در صفحه جدید)
- چرا بیمارستان ولیعصر بافق تکمیل نشده است؟ (باز کردن در صفحه جدید)
- آزادی ۳ مادر زندانی یزدی با کمک جاماندگان اربعین حسینی (باز کردن در صفحه جدید)
- لزوم یکسانسازی سرفصلهای طرح نماد با محوریت مجموعه بهزیستی (باز کردن در صفحه جدید)
- تاثیر آب چغندر بر سلامت قلب زنان (باز کردن در صفحه جدید)
- درمان فیبروم رحم به کمک طب سنتی (باز کردن در صفحه جدید)
- رعایت حجاب در المپیک کار سختی نبود (باز کردن در صفحه جدید)
- نقش زنان در کربلا کمتر از مردان نبود (باز کردن در صفحه جدید)
- نخستین پیروزی تیم ملی زنان در لیگ ملتهای آسیای مرکزی (باز کردن در صفحه جدید)
- نقش پدر در تغذیه کودک با شیر مادر (باز کردن در صفحه جدید)
نکات خانه داری
- درمان فیبروم رحم به کمک طب سنتی (باز کردن در صفحه جدید)
- افراد غیرمتخصص باعث تخریب طب سنتی هستند (باز کردن در صفحه جدید)
- ۲۰ نکته خانهداری مدرن برای همه خانمها (باز کردن در صفحه جدید)
- طرز تهیه مقلوبه پلو عربی مرغ و بادمجان خوشمزه و مجلسی (باز کردن در صفحه جدید)
- آشپزی مدرن و سنتی روی یک سفره (باز کردن در صفحه جدید)
- ترفندهای ساده ولی کاربردی در خانه داری (باز کردن در صفحه جدید)
- طرز تهیه پلوی نخود فرنگی با مرغ ریش ریش شده (باز کردن در صفحه جدید)
- ترفندهای جالب خانهداری که نمیدانستید!/ تصاویر (باز کردن در صفحه جدید)
- جشنوارههای بومی نشاط اجتماعی جامعه را میافزاید (باز کردن در صفحه جدید)
- نکات خانهداری مدرن برای همه خانمها (باز کردن در صفحه جدید)
- طرز تهیه لقمههای گوشتی (باز کردن در صفحه جدید)
- طرز تهیه کوکو پیازچه با سس مخصوص (باز کردن در صفحه جدید)
- شولی؛ پیش غذای محبوب یزدی ها + تصاویر (باز کردن در صفحه جدید)
- شستن ظرف ها بدون پیش بند این عوارض را به دنبال دارد (باز کردن در صفحه جدید)
- مرغ همچنان در اوج (باز کردن در صفحه جدید)
- دستور رئیس جمهور به دو وزارتخانه برای کنترل قیمت مرغ (باز کردن در صفحه جدید)
- یارانه ۲.۵ میلیارد دلاری برای تولید گوشت مرغ کجا رفت؟ (باز کردن در صفحه جدید)
- راهکارهایی برای تقویت سیستم ایمنی بدن در دوران کرونا (باز کردن در صفحه جدید)
- فعالیت زیرزمینی آرایشگاه های زنانه یزد در اوج کرونا!/آرایشگاههای زنانه متخلف لغو مجوز دائم میشوند (باز کردن در صفحه جدید)
- راههای محافطت از کودکان در برابر کووید۱۹ (باز کردن در صفحه جدید)