به گزارش یزدبانو به نقل از یزد هنر؛ شاعران انجمن ادبی اوج هنر دستاورد این بداهه سرایی خود را به مادر شهید مدافع حرم یزدی سید رضا حسینی تقدیم کردند.

این اشعار زیبا را در زیر مشاهده کنید:

عالیه مهرابی:
میخواستم بال و پرم باشی
میخواستم بال و پرت باشم
میخواستم در واپسین لبخند
تصویر چشمان ترت باشم

اشکی نمیریزم که میدانم
در شعله ها گل عطر خواهد داد
من خطبه ی خون تو خواهم شد
تا عطر راز پرپرت باشم

خوب است جامی لب به لب بودن 
یک کربلا ام وهب بودن
ای کاش می شد لحظه آخر
  یک بوسه روی حنجرت باشم

دیوارهای خانه نم دارد
این خانه بی تو عشق کم دارد
بگذار سر را روی زانویم
بگذار امشب مادرت باشم

ایمان شایق:
میخواستم هنگامه ی رفتن
آغوش گرمت را بغل گیرم
میخواستم در لحظه ی آخر
من سایه ی روی سرت باشم

سید علی میری رکن آبادی:
این جا نشستم رو به آن جاده
موی غزل را شانه می کردم
می خواستم روزی که  می آیی
چشم نشسته بر درت باشم

بگذار از پیشانی ات این بار
از جای سجده بوسه بردارم
مجنون شوم در وادی عشقت
لیلای اکبر پرورت باشم

روزی پر از گل می شود این دشت
صبح شکوه باغ نزدیک است
من قول خواهم داد تا آن روز
هم صحبت نیلوفرت باشم

رقیه عابدزاده:
چون دخترت خرد است و بابایی
می خواستم تو در برش باشی
بابای او باشی و من تنها
مادر بزرگ دخترت باشم

بعد تو ای نور دو چشمانم
تاب و توان تمدید خواهم کرد
هم بشنوم تحقیر مردم را
هم کوه صبر همسرت باشم

بعد تو من چون زینب کبری(س)
ظلم یزیدان بر ملا سازم
پاینده دارم یاد تو هر دم
چون آتش خاکسترت باشم

در این دیار غربت و اندوه
رفتی تو مادر من شدم تنها
ای کاش من هم می توانستم
در آسمانها در برت باشم

علی محمد شهیدی فر:
می خواستم تا پیش من باشی
دستم همیشه بر سرت باشد
تو تکیه گاه مادرت باشی
من سایبانی بر سرت باشم

پریسا بهاری:
می رفتی و چشمم به تو، اما...
موج نگاه تو به بالا بود
تو آسمانی بودی و من هم...
میخواستم همسنگرت باشم

محمد حسن ثقفی:
میخواستم بال و پرم باشی
میخواستم بال و پرت باشم
رفتی و باید بعد پروازت
پشت و پناه دخترت باشم

نغمه غنی زاده:
زهرا(س)وصیت کرد زینب(س)را
کن بوسه باران جای حنجر را
می خواستم چون حضرت زینب(س)
من بوسه زن بر حنجرت باشم  

سید حامد حسینی:
در بستر نوزادى ات هر شب
تو تكه ماه كاملم بودى
تقدير امروزت شهادت بود
اى ماه، تا بر بسترت باشم