قرار عقدش به وعده شهادت تبدیل شد/امام حسین(ع) وعده شهادت به فرزندم داده بود
امام حسین(ع) وعده شهادت به فرزندم داده بود
تسنیم:از ویژگیهای اخلاقی و سبک زندگی فرزندتان بگویید؟
پدر شهید عسگری: سالی که نکوست از بهارش پیداست. علی از همان کودکی دنبال نماز، روضه و حقیقت بود. هیچگاه کار انحرافی از ایشان ندیدیم. دائمالوضو و اکثر روزها هم روضه بود. همه شیفته اخلاق و رفتارش بودند.
قبل از رفتن به سوریه در خواب امام حسین(ع) به علی گفته بود "تو باید از حرم خواهرم زینب دفاع کنی" و امام حسین(ع) وعده شهادت به فرزندم داده بود.
در روز حمله علی و همرزمانش از تیپ فاطمیون تا رسیدن نیروهای سپاه از حرم دفاع میکنند که در نهایت علی به شهادت میرسد.
تسنیم: چه کسی خبر شهادت فرزندتان را به شما داد؟
پدر شهید عسگری: از سفارت با ما تماس گرفتند و خبر شهادت پسرم را دادند.
یک هفته قبل از شهادتش با ایشان تماس گرفتم و گفتم "6 ماه است که رفتهای، دل همه برایت تنگ شده چند روزی بیا و دوباره برگرد" در پاسخ گفت "بابا وهابیها و تکفیریها میخواهند حرم بیبی زینب را خراب کنند. اینجا هم دست کمی از زمین کربلا ندارد. اگر در زمین کربلا خیمههای بیبی زینب را آتش زدند، اینجا میخواهند حرمش را خراب کنند. تو بگو من چیکار کنم" جوابی نداشتم که بدهم در پاسخ گفتم "بمان" و پس از یک هفته شهید شد.
تا شهید عسگری در اتاق طرح عملیات نبود نقشه عملیات طراحی نمیشد
تسنیم: از برادرتان بگویید و اینکه چگونه به شهادت رسیدند؟
برادر شهید عسگری: پدر و مادرم تعدادی هدیه خریده بودند و قرار شد 10 بهمنماه همزمان با ولادت پیامبر اکرم(ص) به سوریه برای عقد برادرم بروند که علی آقا چند روز قبل از مراسم تماس گرفت و گفت "اینجا درگیری شده و خطرناک است منطقه که آرام شد خودم تماس میگیرم"
سید حسن نصرالله در پیامی گفته بود "ای مجاهدان راه حق نگذارید عمهماه زینب بار دیگر به اسارات رود" همرزمانش میگویند برادرم دائم پیام سید حسن را تکرار میکرد.
در فیلمهایی که گرفته شده شهید عسگری و چند تن از تیپ فاطمیون به شمار انگشتان دست خط قرمز دوم را حفظ میکنند و علیاقا در همان روز نزدیک به 20 تکفیری را به هلاکت میرساند. مقداری نان خشک و آب برای آنها از طریق کانال فرستاده میشود و لحظاتی بعد شهید عسگری برای پاکسازی با رمز "علی الله اکبر" به جلو میرود و میگوید "با رمز یا حسین پشت سر من بیایید" پس از لحظاتی مدافعان هر چه میگویند علی الله اکبر اما هیچ پاسخی نمیشنوند.
یک تیر به سینه و یک تیر همه به پیشانی ایشان اصابت کرده بود که به حالت سجده به مقام شهادت نائل شدند.
نام مدافع حرم از نام شهید عسگری است
تسنیم: چگونه خبر شهادتش را به شما دادند؟
برادر شهید عسگری: علی آقا مهرهای خودجوش بود و با تمام احزاب و گروههای مقاومت در لبنان و سوریه ارتباط داشت.
تازه از سر کار برگشته بودم. خسته بودم و پای تلویزیون نشستم که برنامه تجلیل از خانواده شهید بابایی در حال پخش بود. در زمانیکه خانواده شهید بابایی بر روی جایگاه قرار گرفتند با وجود خستگی و ارادتی که به خانواده شهید بابایی داشتم گفتم "خدایا به احترام خانواده شهید بابایی" یا علی گفتم و بلند شدم در حالیکه جلوی تلویزیون دست به سینه ایستاده بودم همان لحظه تلفن زنگ زد و خبر شهادت برادرم را دادند. خدا را به خاطر قبول این احترام و اینکه ما نیز به خانواده شهدا پیوستیم شکر کردم.
تسنیم: نام مدافع حرم از زبان چه کسی بود؟
برادر شهید عسگری: خداوند از چیزهای کوچک چیزهای بزرگ به واسطه ارادت و اخلاص عمل میدهد. برادر من نه بسیجی بود و نه سپاهی و هرآنچه که خرج کرد از دسترنج خودش بود و از سوی هیچ ارگانی نیز حمایت نمیشد.
پس از شهادتش نخستین چیزی که لازم بود یک عنوان بود. با پدر و مادرم مشورت کردم. پدرم گفت "پسر من پاسدار حرم اهل بیت و مدافع حرم حضرت زینب(س) بود". نام مدافع حرم از زبان پدرم بود و پس از آن به سرعت بر روی همه سایتها قرار گرفت و انقلابی به پا کرد.
امام خامنهای: ما ملت ایران و جهان اسلام به مجاهدانی همچون شهید عسگری افتخار میکنیم
تسنیم: از دیدار با مقام معظم رهبری بگویید؟
برادر شهید عسگری: از حضرت آقا تشکرمیکنیم و دست ایشان را از این فاصله میبوسیم که با وجود دغدغهها و مشکلات فراوان تا چه اندازه ریزبین هستند. یک روز از بیت آقا تماس گرفتند و پدر و مادر همراه با یک نفر را به بیت رهبری دعوت کردند. یکی از خواهرانم و برادرانم نیز با ما همراه شدند و گفتند ایستادن پشت در بیت رهبری هم توفیق است. وقتی که رسیدیم آقا گفته بودند "کسی پشت در نماند" وارد یک اتاق ساده شدیم و با وسایل پذیرایی ساده از ما پذیرایی کردند. حضرت آقا در این دیدار فرمودند " ما ملت ایران و جهان اسلام به مجاهدانی همچون شهید عسگری افتخار میکنیم". فرمایش آقا آب پاکی را بر تمام غم و غصههای پدر و مادرم ریخت. همین برای ما کافی بود. بالاترین از این مدال مگر میشود به کسی داد.
تسنیم: از شغل و تحصیلات شهید عسگری بگویید؟
برادر شهید عسگری: تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد. شغلش جوشکار صنعتی لولههای نفت و گاز بود. در شغلش از مهارت بالایی برخوردار بود و اگر دل بسته دنیا بود درآمد خیلی خوبی هم داشت.
جالب است 10 سال از من کوچکتر و شاگرد من بود اما از من ماهرتر بود. هر جا میرفتیم خداوند نوری در جمال ایشان قرار داده بود که همه را دلبسته خودش میکرد.
هر وقت به مشکلی برخورد میکردیم با خنده میگفتیم "داداش علی ریشو شانه کن که کارمون گیره" نفسش حق بود سریع مشکل ما هم حل میشد.
پس از شهادتش یکی از برادرانم دچار مشکل شد رفته بود سر مزارش و گفته بود "تا وقتی زنده بود با غیرت از ما حمایت میکردی حالا که خدا قدرت شفاعت و حمایت بیشتری هم به تو داد" شب خوابشو دیدم که آمده بود خانه پدرم گفتم "داداش علی تو که شهید شده بودی" گفت "داداش 8 روز مرخصی گرفتم بیام مشکل داداش را حل کنم من همیشه با شمام" فردا ظهر مشکل داداشم که نه با پول و نه با هیچ چیز دیگری حل نمیشد، برطرف شد.
تسنیم: درباره شهادتش با کسی صحبت کرده بود؟
برادر شهید عسگری: شهادت مثل یک نهال است که باید از کوچکی پرورش داده شود تا بار دهد. آرزویی به جزء شهادت نداشت. با اینکه برای دنیا تلاش میکرد اما حواسش بود که دلبسته دنیا نشود.
اگر اشتباه نکنم سال 87 در شرکت گلگهر سیرجان در شرکتی کار میکردیم. ماه محرم بود علی آقا گفت "داداش میخواهم روز عاشورا گوسفندی را قربانی کنم و بین فقرا تقسیم کنم". به خانه یکی ار دوستان رفتیم و گوسفندی را قربانی کردیم و مشغول تکهتکه کردن گوشتها بودیم که علی آقا گفت "داداش دیشب خواب دیدم در سوریه سوره مبارکه صف را با صوت زیبایی تلاوت میکردم" گفتم "حتماً قبولی همین نذر است" با خنده معناداری گفت "آره، آره" پس از شهادتش در کتاب تعبیر خواب خواندم امام صادق(ع) میفرماید "هر کس سوره صف را با صوت زیبا تلاوت کند عاقبت او ختم به شهادت میشود" از شهادتش خبر داشت اما چیزی به ما نگفت. از همه حلالیت گرفت تنها حج تمتع نرفته بود که در سنین 21 یا 22 با حقوق ماه رمضان ثبتنام کرده بود. در موقع رفتن به مادرم گفته بود "فقط یک حج تمتع مانده که زمان مجالم نداد، وصیت میکنم که پدرم انجام دهد".
آنچه که پس از شهادت شهید عسگری بر ما ثابت شد این است که زندهبودن شهید را با چشم دنیایی دیدیم. مقدمه شهادت جهاد اکبر است که شهید عسگری در مبارزه با نفس خود ابتدا در جهاد اکبر شهید شد.
همرزمانش در سوریه میگویند "تکفیریها فقط تا ظهر میجنگند اما بعد از ظهرها خمپاره میاندازند. هیچ کس در زینبیه جرأت نمیکند پایش را از خانه بیرون بگذارد. خمپاره که میانداختند صدای ضجه و ناله بلند میشد. تنها کسی که به این افراد امدادرسانی میکرد شهید عسگری بود. برای آوارگان غذا تهیه و شهدا را غسل و دفن میکرد".
در سفر به سوریه آثار تمام تعمیرات علی آقا در حرم حضرت زینب(س) هویدا بود. کاشیها، سقف و کف حرم را تعمیر و مرمت کرده بود.
پس از شهادتش تا 40 روز بوی عطر و گلاب از کوچه به مشام میرسید. بعد از اینکه سنگ مزار ایشان را گذاشتیم، بویی بهشتی فضا را پُر کرده بود. مادرم گفت "این بوی عطر از کجاست، این بوی بچه من است". هر وقت از سوریه میآمد عطر مخصوصی داشت، همان بو به مشام میرسید.
داداش حسن خواب علی آقا را میبیند از ایشان میپرسد " داداش از اون طرف چه خبر" علی آقا میگوید "رفتم و رشادتهایی انجام دادم که شدم یکی از 4 پاسدار نشاندار که بالاترین رشادتها را انجام دادهاند".
تسنیم: از خاطرات شهید عسگری بگویید؟
خواهر شهید عسگری(فاطمه): همه زندگیاش خاطره بود. آخرین بار که به سوریه میرفت همه دم در ایستاده بودیم محو تماشای رفتنش بودیم، فراموش کردیم پشت سرش آب بریزیم. برگشت و با خنده گفت "آب پشت سرم نمیریزید" مادرم گفت "توکل بر خدا، راضیام به رضای خدا".
سال اول که شهید شده بود، مادرم خیلی بیتابی میکرد. شب تولد حضرت معصومه(س) خواب علی را دیدم ازش پرسیدم "داداش بالاخره ازدواج کردی" گفت "آره 2 تا بچه هم دارم". برای مادرم تعریف که کردم کمی آرام شد.
خواهر شهید عسگری(زهرا): پایم خیلی درد میکرد. علی هم خیلی ناراحت بود. دستشو گذاشت روی پام و زیر لب دعا خواند. نمیدانم چه دعایی خواند اما وقتی بلند شدم هنوز پایم درد میکرد. گفت "پات خوب شد" گفتم "آره" گفت " نه الان خوب نشده ولی بعداً خوب میشه" راست میگفت دیگه پایم درد نکرد.
پدر شهید عسگری: یک روز خیلی دلتنگش شدم شماره موبایلش در سوریه را گرفتم کسی جواب نداد. شب خواب دیدم علی گوشیشو دستش گرفته بود و میگفت "بابا هرکس که به گوشی من زنگ بزنه من خودم جوابشو میدم".
تسنیم: هر وقت دلتنگ پسرتون میشید چیکار میکنید؟
مادر شهید عسگری: فراموش نمیکنم هر چه که زمان میگذرد بیشتر دلتنگ میشم. ولی کاری از دستم برنمیآید. لباساشو بو میکنم، بوی علی را میده، با عکساش حرف میزنم. ما را خیلی دوست داشت ولی رفت. با پدرش رفتیم مکه. تو مکه دیدمش خندیدم و گفتم علی آمدی بغلش کردم. انگار من و باباش را مهمانی کرده بود.
انتهای پیام/
مطالب مرتبط:
- دیدار مسئولین اردکان با مادر شهید جاویدالاثر اردکانی
- دیدار مسئولین اردکان با مادر شهید جاویدالاثر اردکانی
- دیدار مسئولین اردکان با مادر شهید جاویدالاثر اردکانی
- مسلمانان باید ریشه های نفاق را بشناسند/حسرتی که بردل پدر شهید ماند!
- حال و هوای خانواده شهید یزدی مدافع حرم در دیدار با امام خامنهای
- اعضای پاره پاره شهدا در «چایخانه» دفن شد
ویژه زنان
- خانهای برای نفسکشیدن بدون ویروس و بیماری! (باز کردن در صفحه جدید)
- برگزاری رزمایش الی بيت المقدس به مناسبت هفته بسیج در یزد (باز کردن در صفحه جدید)
- آزادی مادر در بند با کمک فرزند شهیدِ یزدی (باز کردن در صفحه جدید)
- نفرات برتر مسابقات اسکواش بانوان یزد معرفی شدند (باز کردن در صفحه جدید)
- اقتداری اولین بانوی ایرانی فاتح جهان در اسکواش (باز کردن در صفحه جدید)
- بیشاز ۵۰۰ زوج یزدی در انتظار وام ازدواج (باز کردن در صفحه جدید)
- «زن دلخواه خدا» یا «زن مدنظر غرب» (باز کردن در صفحه جدید)
- مطب پزشک متخلف زنان و زایمان در یزد پلمب شد (باز کردن در صفحه جدید)
- قیمت پوشاک در یزد تغییری نداشته است (باز کردن در صفحه جدید)
- حضور استاندار در منزل مدیرمسئول یزدبانو (باز کردن در صفحه جدید)
- بهرهبرداری از ۲۹ واحد بهداشتی در یزد (باز کردن در صفحه جدید)
- چرا بیمارستان ولیعصر بافق تکمیل نشده است؟ (باز کردن در صفحه جدید)
- آزادی ۳ مادر زندانی یزدی با کمک جاماندگان اربعین حسینی (باز کردن در صفحه جدید)
- لزوم یکسانسازی سرفصلهای طرح نماد با محوریت مجموعه بهزیستی (باز کردن در صفحه جدید)
- تاثیر آب چغندر بر سلامت قلب زنان (باز کردن در صفحه جدید)
- درمان فیبروم رحم به کمک طب سنتی (باز کردن در صفحه جدید)
- رعایت حجاب در المپیک کار سختی نبود (باز کردن در صفحه جدید)
- نقش زنان در کربلا کمتر از مردان نبود (باز کردن در صفحه جدید)
- نخستین پیروزی تیم ملی زنان در لیگ ملتهای آسیای مرکزی (باز کردن در صفحه جدید)
- نقش پدر در تغذیه کودک با شیر مادر (باز کردن در صفحه جدید)
نکات خانه داری
- درمان فیبروم رحم به کمک طب سنتی (باز کردن در صفحه جدید)
- افراد غیرمتخصص باعث تخریب طب سنتی هستند (باز کردن در صفحه جدید)
- ۲۰ نکته خانهداری مدرن برای همه خانمها (باز کردن در صفحه جدید)
- طرز تهیه مقلوبه پلو عربی مرغ و بادمجان خوشمزه و مجلسی (باز کردن در صفحه جدید)
- آشپزی مدرن و سنتی روی یک سفره (باز کردن در صفحه جدید)
- ترفندهای ساده ولی کاربردی در خانه داری (باز کردن در صفحه جدید)
- طرز تهیه پلوی نخود فرنگی با مرغ ریش ریش شده (باز کردن در صفحه جدید)
- ترفندهای جالب خانهداری که نمیدانستید!/ تصاویر (باز کردن در صفحه جدید)
- جشنوارههای بومی نشاط اجتماعی جامعه را میافزاید (باز کردن در صفحه جدید)
- نکات خانهداری مدرن برای همه خانمها (باز کردن در صفحه جدید)
- طرز تهیه لقمههای گوشتی (باز کردن در صفحه جدید)
- طرز تهیه کوکو پیازچه با سس مخصوص (باز کردن در صفحه جدید)
- شولی؛ پیش غذای محبوب یزدی ها + تصاویر (باز کردن در صفحه جدید)
- شستن ظرف ها بدون پیش بند این عوارض را به دنبال دارد (باز کردن در صفحه جدید)
- مرغ همچنان در اوج (باز کردن در صفحه جدید)
- دستور رئیس جمهور به دو وزارتخانه برای کنترل قیمت مرغ (باز کردن در صفحه جدید)
- یارانه ۲.۵ میلیارد دلاری برای تولید گوشت مرغ کجا رفت؟ (باز کردن در صفحه جدید)
- راهکارهایی برای تقویت سیستم ایمنی بدن در دوران کرونا (باز کردن در صفحه جدید)
- فعالیت زیرزمینی آرایشگاه های زنانه یزد در اوج کرونا!/آرایشگاههای زنانه متخلف لغو مجوز دائم میشوند (باز کردن در صفحه جدید)
- راههای محافطت از کودکان در برابر کووید۱۹ (باز کردن در صفحه جدید)