Skip to Content


اولین امدادگر من خواهرزاده شهیدم بود/ همراه با 130 ترکش در بدنم زندگی می کنم


بانوی فعال دفاع مقدس با بیان اینکه 130 ترکش از دوران دفاع مقدس در بدنم به یادگار دارم گفت: با بمباران پادگان، درخواست کمک کردم، یکدفعه خواهرزاده شهیدم به صورت امدادگر ظاهر شد کُمَکَم کرد تا از روی زمین بلند شوم، دیدم دست و 2 پایم را از دست داده ام.

به گزارش یزدبانو  به نقل از پایگاه خبری زنان شهید؛  جنگ که با دستور صدام حسین و حمله‌ی نظامی حزب بعث عراق در شهریور 59 به مرزهای جنوبی ایران آغاز شد واقعه‌ای که از مهمترین جنگ‌های معاصر، به شمار می‌رود. در این دفاع مقدس هشت ساله، زنان همواره و همدوش با مردان حضوری مؤثر داشتند.
  معصومه مرادی یکی از بانوانی است که داوطلبانه وارد جبهه های حق علیه باطل شده است به مناسبت هفته دفاع مقدس، سایت زنان شهید گفت وگویی را با این بانوی ایثارگر انجام داده است.
این بانوی در خصوص فعالیت های خود در پشت جبهه  می گوید: علاوه بر پشتیبانی در تشیع پیکرمطهر شهدا، شست وشو و خاکسپاری آنها را هم به عهده داشتم، درحین انجام مأموریت 3 بار مجروح شدم اما به محض مداوا، مشتاقانه به فعالیت هایم ادامه می دادم.
این بانوی جانباز جنگ تحمیلی ادامه می‌دهد:30 آذر 65 در بین پیکر شهدا خواهرزاده­ام را یافتم، دنبال کارهایش در پادگان ارتش بودم که متوجه حضور هواپیمای بزرگی در آسمان شدم، هواپیمایی که یقین داشتم باز تعدادی از پیکرهای مطهر شهدا را از خطوط مقدم جبهه آورده است. بسیار اندوهگین شدم! که ناگهان دیدم برخلاف تصورم هواپیمای بمب افکن است، بمب بزرگی از آن خارج شد، به قعطات کوچکی تقسیم و به هوا پرتاب شد، سریع روی زمین نشستم و اشهد خودم را خواندم و دیگر هیچ متوجه نشدم...
مرادی می‌گوید: وقتی به هوش آمدم به دنبال چادرم بودم آن را سریع روی سرم و پاهایم کشیدم. پادگان از بین رفته بود از خدا خواستم بلند شوم، امدادگری به کمکم آمد؛ چقدر شبیه به خواهر­زاده شهیدم است! اوا خودش بود! من را کمک کرد تا به گوشه ای بروم و یکدفعه از پیشم رفت! ..
متوجه شدم یک دست و دو پایم را از دست داده ام، آن لحظه خدا چنان قدرتی به من داده بود که قابل وصف نیست، از آنجائی که تمامی لباس هایم آتش گرفته بودند با هر سختی آتش را خاموش کردم و با تکه ایی از لباس ها  جلوی خونریزی دست و پایم را گرفتم.
وی در ادامه عنوان می کند که آمادگی برای شهادت داشتم؛ چند روز قبل از مجروحیتم، خواب عجیبی دیدم:« در بیابان های کربلا در نزدیکیم قبری 6 گوشه با گل و کاه را یافتم، من را آنجا رها کرده بودند! هر چه کمک خواستم کسی نبود.. شخصی آمد و به من گفت ما مأمور آوردن تو به اینجا بودیم اما ادامه راه با خودت است.» از خواب بیدار شدم غسل شهادت کردم و از تمامی اقوام حلالیت خواستم و یک روز بعد این خواب،  مجروحیتم اتفاق افتاد.
این جانباز جنگ تحمیلی با بیان اینکه 180ترکش از دوران دفاع مقدس در بدنم به یادگار مانده بود، می افزاید: بعد از مجروحیتم 2 سال در بیمارستان های مختلف تحت مداوا بودم و عمل های بسیار سنگینی روی من انجام شد  و پزشکان توانستند50 ترکش را از بدنم خارج کنند، اکنون همراه با 130 ترکش در بدنم زندگی می کنم.
این بانوی ایثارگر که درباره فعالیت هایش بعد از مجروحیت می گوید: اکنون با یک دست و دو پای مصنوعی دست از تلاش برنداشته ام.  با تمام سختی هایی که دارم، کلاس های آموزش قرآن و احکام، اردوهای راهیان نور را راه اندازی کرده ام، با گذراندن کلاس های تیراندازی موفق به کسب مقام اول این رشته درسال 79 و 80 و 81 شدم.
وی در ادامه با اشاره به  14 سال پرستاری از همسر جانبازش می گوید: همسرم از رزمندگان دوران دفاع مقدس هست از سال 81 بیمار شدند تمامی کارهایش را خودم انجام می دهم تا الان یک شب هم اجازه نداده ام کسی پرستاری او را برعهده بگیرد، هیچ وقت فکر نمی کنم یک دست و پاهای مصنوعی می توانند جلوی کارهای من را بگیرند چرا که معتقدم انسان توانایی های  زیادی دارد.
وی در پایان در پاسخ به این سؤال که انتظارش از جامعه و به ویژه جوانان چیست؟ می گوید: انتظار می‌رود راه شهدا ادامه یابد و حال که دشمن با تهاجم فرهنگی مرزهای اعتقادی ما را هدف قرار داده است، زنان و دختران وظیفه دارند با الگوگیری از سبک زندگی فاطمی عفاف، حجاب خود را حفظ کرده تا بتوانند  نقش مؤثری در شکوفایی و ارتقا بینش و بصیرت جامعه داشته باشند.
انتهای پیام/ص

رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.


ویژه زنان ویژه زنان

نکات خانه داری نکات خانه داری