سرو ابرکوه؛
دعوا بر سر شهادت
روزهای پر تب و تاب انقلاب بود. برای سر دادن الله اکبر با  برادرش عبدالرحمن به پشت بام رفته و در آن جو خطرناک شعار می دادند. ناگهان دیدیم دعوا شده و با برادرش بحث می کنند، ترسیدیم نکنه اتفاقی افتاده باشه و لو رفته باشند؛ وقتی کنارشون رسیدیم دیدیم حسین و عبدالرحمن  سر اینکه کدام اول شهید می شوند دعوا می کنند... 
جرم مسلمانی
برای راه انداختن راهپیمایی خیلی تلاش کردند. مردم را جمع کرده و همه به طرف فلکه (میدان امام حسین(ع) کنونی) راه افتادند.  نیروهای ساواک چند بار او و خانواده اش را تهدید کرده بودند، اما هیچ ابایی نداشت.
به فلکه که رسیدند تیراندازی شروع شد. همه فرار کردند، 6 گلوله به حسین خورد و به شدت مجروح شد.  زیر باران گلوله فریاد می زد: مرگ بر تو اي مزدور شاه كه مي‌خواهي مرا بكشي به جرم اينكه من مسلمان هستم...
آغاز جهاد اکبر و انتخاب زندگی آگاهانه
انقلاب که به پیروزی رسید، می گفت: تازه جهاد اكبر شروع شده است برادران بياييد كتاب هاي اسلامي ‌را مطالعه كنيد و هر روز در كوچه و خيابان مردم را ارشاد و با اسلام آشنا كنيد تا مردم اين حكومت الله را دريابند.
معلم بود. با مطالعه دقیق كتاب هاي ديني و نهج البلاغه با همکاران ملی گرا و غرب زده هایش مباحثه علمی می کرد، با اینکه خیلی او را اذیت می کردند و از این مدرسه به مدرسه دیگر می فرستادند.
کلام شهید: «انتخاب زندگی آگاهانه» : اگر افتخار شهيد شدن را يافتم همگان بدانند كه آگاهانه زيستم و آگاهانه به ابديت پيوستم.

شهید حسین آدمی، فرزند علی اکبر: میلاد خرداد ماه 1332، معراج: فروردین ماه 1361
 

منبع: برگرفته از زندگینامه شهید