به گزارش سرو ابرکوه به نقل از عصر فرهنگ، فائزه هاشمی در محفل سرای قلم گفته است: «در ابتدای انقلاب گفته می‌شد که این حکومت با حکومت‌های دیگر فرق دارد و می‌تواند اسلام واقعی را پیاده کند ولی به مرو زمان دیدیم که نه تنها حاکمان ما اسلام واقعی را پیاده نکردند بلکه جامعه ماهم نسبت به دین به خاطر عملکرد حاکمیت گریزان شدند.»
به قول شاعر:« دی یکی راه خطا رفت و ز خود غافل بود- عجب آن است نگه بر گنه ما می‌کرد»
شخصی برای دیگری از شدت عشق مجنون به لیلی تا صبح سخن گفت. هنگام صبح مخاطب وی گفت: «بالاخره معلومم نشد لیلی زن است یا مرد!»
هنوز خانم فائزه هاشمی فرق بین حاکمیت فقیه منتسب به اما عصر (ع)و حاکمیت طاغوت ( که قرآن برائت از آن را لازمه بلکه مقدمه ایمان دانسته(سوره بقره، آیه 256) ) را نفهمیده‌است. خوب تعجبی از امثال وی نیست و انتظاری غیر از این از او نمی‌رود. لکن اولا منظور نامبرده از دین کدام دین است؟ دینی که تولی آن دوستی با دشمنان اسلام مثل فرقه بهائیت و تبری آن دشمنی با ولی امر و هواداران اوست؟!
از خانم فائزه هاشمی می‌پرسیم آیا عملکرد پدر خود شما در طول سال‌های پس از انقلاب موجب بدبینی مردم به نظام اسلامی نشد؟ براستی چه کسی سردمدار شروع اشرافی گری و تجمل گرایی در نظام اسلامی بود؟ این اعتقاد کدام مسئول نظام بود که «لازم است زیر چرخ صنعت عده‌ای له شوند» و وقتی می‌گفتند فلان مدیر دارد می‌خورد و می‌برد (مثل شهردار اسبق تهران) جوابش این بود که «بخورد، کار هم بکند»؟! آیا این روش علی (ع) بود که در مقابل بریز بپاش حکام چنین موضعی بگیرد یا روش آن‌ها که رویاوری آن حضرت ایستادند؟
 چه کسی در انتخابات 84 و حوادث و فتنه‌های بعدی مورد حمایت بلندگوهای استکباری و دشمنان اسلام بود؟
نمی‌دانیم خانم فائزه هاشمی فجایع فرهنگی دولت اصلاحات و شروع تهاجم سنگین علیه مقدسات و ارزش‌های اسلام و انقلاب در آن دولت را بیاد دارد یا نه؟  و براستی از چه کسی پنهان  است که بزرگترین عامل روی  کار  آمدن دولت اصلاحات شخص آقای هاشمی بود و تنها او بود که با مقاومت در برابر موضوع رد صلاحیت محمد خاتمی باعث روی کار آمدن دولتی شدکه زمینه هجوم به همه ارزشهای اسلام را ایجاد و فتنه‌های سهمگین در دولت وی بوقوع پیوست و حیثیت انقلابی نظام جمهوری اسلامی در انظار جهانیان مخدوش و ایران اسلامی محور شرارت نامیده شدودهها خسارت بزرگ دیگربرنظام،کشورواسلام وارد شد. فائزه باید از خود سؤال کند که بزرگترین حامی رؤوس فتنه چه کسی بوده است.  آنگاه در خواهد یافت که اگر عده‌ای به حاکمیت نظام اسلامی بد بین شده‌اند عمده گناهش  به گردن کسیت.
اگرچه نیازی نیست که تفاوت‌های نظام ولایی جمهوری اسلامی (با تاثیرات عظیم آن در سطح منطقه و جهان) با نظامهای طاغوتی (که وی ظاهرا امید بازگشت آن را دارد) را برای خانم هاشمی بازگوییم لکن بیان یک تفاوت آن خالی از لطف نیست و آن این که اگر عشری از مخالفت‌های حق ستیزانه وی علیه نظام اسلامی علیه نظام طاغوتی قبل –حتی بحق هم- صورت می‌گرفت، حتما تحت تعلمیات ساواک سکوت دائمی به ایشان آموزش داده می‌شد. آری از تفاوت‌های نظام جمهوری اسلامی با نظام‌های طاغوتی همین است که به خاطر این تیشه‌زدن‌ها به ریشه اسلام و نظام دهن امثال وی را خورد نمی‌کند.
اما تذکری هم به مسئولان محترم اطلاعاتی وقضایی نظام: اگر اندکی تامل بفرمائید این سبک سخنان کلید زدن پروژه براندازی نرم از داخل است. براندازی که با ایجاد تردید در دل مردم نسبت به اصل موجودیت نظام جمهوری اسلامی آغاز می‌شود و این از جرائم بزرگ است و هیچ بعید نیست که این یک امر تصادفی و گذرا نبوده بلکه عملی هماهنگ بوده که توسط دشمنان اسلام طراحی شده باشد. اگر در ابتدای امر جلو این بدعت خطرناک سیاسی گرفته شود، این توطئه از ابتدا ناکام خواهد ماند و اگر با تساهل و تسامح با آن برخورد شود فتنه‌ای برخواهد انگیخت که دودش چشم بینایی برای کسی باقی نخواهد گذارد. "خدا کند که کسی بشنود زما سخنی"!

خدابنده

انتهای پیام/س*